Sunday, August 30, 2009

وبنوشت جدید ابطحی از زندان به ادبیات ابطحی نزدیک است

ابطحی ذوق زدگی و تحیر خود را از جنبش سبز باز گو می کند و خبر از تغییراتی در رفتار با اسرای جنبش سبز می دهد. از اینکه بعد از ۷۱ روز با کسی غیر از بازجو (آقای شریعتی)میتواند صحبت کند بسیار خوشحال است.او می نویسد: بخصوص که شریعتی از اتفاقات بعد از انتخابات برای او می گوید. از حمایتهای با مزه آدمها و طیف های مختلفی که در خارج از کشور لباس سبز پوشیده بودند هم حرف زد. شیر تو شیری بوده خوشمزه. بی خبری هم عجب عالمی است.

نرمش عجیبی در نوشته ها نسبت به سران جنبش سبز مشاهده می شود. انگار رفتن مرتضوی آقای بازجو را بر آن داشته که دروغهای کوچکتری تحویل مردم دهد !!د
حتما بخوانیدش

وبنوشت جدید ابطحی از زندان: (نوشته ای که به ادبیات ابطحی نزدیک است , ذوق زدگی و تحیر ابطحی از جنبش سبز

از تنهائی در آمدیم



در زندان، برای من، صبح ها که میخواهم از خواب بیدار شم، بدترین اوقات است. آدم وقتی خواب است، یادش می رود که در زندان است و در یک اطاق تنها باید روز را سر کند. معمولا وقتی از خواب بیدار می شوم که درخواب در کنار خانواده و یا دوستان گرم صحبت هستم. در سلول انفرادی که بودم و اطاقم سه در سه بود، ساعت 7.30 صبح از یک پنجره ای که زیر در آهنی بود، صدای قیژی می آمد و پنجره ای باز می شد و یک بسته نان و پنیر و یک لیوان چای را هل میدادند تو. در آن حالت خوش آزادی در خواب، این صدا من را بیدار می کرد. وقتی می دیدم باز هم در همان اطاق ولو هستم، غم عالم بر دلم می نشست. حالا که به یک جای دیگر منتقل شدم. اطاق بزرگی دارد با تلویزیون و حیاط 100 متری که بدون چشم بند میشود در آن قدم زد. تا پنجشنبه گذشته، که در این محل جدید تنها بودم. صبح ها، اینجا هم که از خواب بیدار می شدم در این اطاق بزرگ بیشتر تنهائی را حس می کردم. بدون قیژ در ورودی باز هم همان غم موقع بیداری وجود دارد. پریروز عصر پنجشنبه رفته بودم اطاق بازجوئی که وبلاگم را بنویسم. آمدم دیدم یک تخت دیگر در اطاقم گذاشته اند. چند دقیقه بعد هم سر و کله ی سعید شریعتی پیدا شد که بار و بندیلش را به دست گرفته و با چشم بند وارد حیاط شد. خیلی خوشحال شدم. بعد از 71 روز غیر از باز جو وتیم قضائی، یک نفر را می دیدم که میخواست با من بماند. موقع افطار هم دیدم که در حیاط با تشریفات ویژه اش باز شد و محمد عطریان هم آمد وافطار را با هم خوردیم ولی بعد افطار بردندش. آی چسبید. همان جا به سختی و به صورت تصادفی فهمیدیم که از همان پنجشنبه خیلی از بچه ها و دوستان زندانی مان در اوین چند نفری با هم شده اند وبه اطاق های عمومی منتقل شده اند. بیشتر خوشحال شدیم. با اینکه زندانی هستیم و رنج تنهائی تا اعماق وجود همه مان وجود دارد، ولی همین اندازه که سه نفری افطار خوردیم کلی لذت بردیم. سعید شریعتی 40 روز بعد از ما دستگیر شده است.کلی اخبار بیرون زندان را در این 40 روزه تعریف کرد. چه اوضاعی بوده است و ما بی خبر بودیم. خیلی سعی کردم از سعید شریعتی بفهمم که با چه هدفی و با چه برنامه ای این کارها صورت گرفته و کجای آن به سود مردم بوده، نفهمیدم. او هم نمی دانست. فقط ماجراها را تعریف می کرد. از حمایتهای با مزه آدمها و طیف های مختلفی که در خارج از کشور لباس سبز پوشیده بودند هم حرف زد. شیر تو شیری بوده خوشمزه. بی خبری هم عجب عالمی است. هر کس ایران امروز را بشناسد می داند که دود آشوبهای خیابانی تنها به چشم مردم و تاریخ وعظمت ایران میرود. واین واقعیت را بیش از دیگران ، آنهائی میدانند که مردم به دفاع از آنان به خیابان ها آمدند. در هر حال ما را چه به سیاست. اینکه در این چند روزه از تنهائی در آمده ایم، و افطارها غوق نمی کشیم عجالتا خوشحالیم.

کاهش شصت درصدی بینندگان رسانه ضد ملی‌ پس از انتخابات




--------------------------------------------------------------------------------

رئيس سازمان صدا و سيما در حالي از سقوط بسيار زياد تعداد بينندگان رسانه ملي خبر داد که در روزهاي پس از انتخابات عملکرد صدا و سيما مورد انتقاد بسياري قرار گرفت و چهره هاي زيادي به عملکرد جناحي و يکجانبه رسانه ملي اعتراض کردند. به گزارش خبرگزاري انتخاب، ضرغامي در جلسه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اعلام کرده مردم ديگر اقبال چنداني به تلويزيون نشان نمي دهند. او در ادامه چنين گفته است؛ «بينندگان تلويزيون بعد از حوادث اخير پس از انتخابات به کمتر از 40 درصد رسيده است.» شنيده مي شود عملکرد يکجانبه صدا و سيما در حوادث اخير باعث شده رسانه ملي در روزهاي اخير در برنامه هايي که بر محوريت ميهمان اجرا مي شود با مشکل روبه رو شود چون بسياري از چهره هاي شاخص فرهنگي، اجتماعي و... به دليل عملکرد صدا و سيما در روزهاي انتخابات و پس از آن حضور در اين رسانه را تحريم کرده اند. اين موضوع تا جايي پيش رفت که برنامه «دو قدم مانده به صبح » محمد صالح علا که محوريت ميهمان به اوج رسيد و پاي چهره هايي چون شمس لنگرودي، احمدرضا احمدي، احمد پوري، سيدعلي صالحي، مسعود کيميايي و... را که چند وقتي بود مناسبات خوبي با صدا و سيما نداشتند به تلويزيون باز کرد، هفته گذشته در حالي برنامه ادبياتش را درباره اخوان ثالث برگزار کرد که کاکاوند مجري کارشناس بخش ادبيات روبه روي محمد صالح علا مجري برنامه نشست و از او درباره اخوان ثالث شنيد. تحريم صدا و سيما از جانب چهره هاي ناآشنا در حالي به صورت اخبار غيررسمي شنيده مي شود که چندي پيش سايت هاي خبري از ممنوع التصوير شدن 100 چهره فرهنگي، اجتماعي و سياسي در تلويزيون خبر دادند و مسوولان صداوسيما درباره تاييد و تکذيب اين خبر هيچ واکنشي نشان ندادند.

سحام نیوز :‌سید حسن خمینی نوه حضرت امام (ره) امروز درمراسم تجدید میثاق هیات دولت با آرمان های امام (ره)‌ در مرقد امام شرکت نکرد

۷ شهریور ۱۳۸۸ ساعت ۱۹:۰۰: سحام نیوز :‌سید حسن خمینی نوه حضرت امام (ره) امروز درمراسم تجدید میثاق هیات دولت با آرمان های امام (ره)‌ در مرقد امام شرکت نکرد . نسخه مناسب چاپ
لینک این مطلببرای نخستین بار در سالهای اخیر، حجت الاسلام سید حسن خمینی به عنوان تولیت آستان امام خمینی، در مراسم تجدید میثاق هیات دولت که طبق سنت هرساله در هشتم شهریور ماه با حضور اعضای هیات دولت برگزار می شود، حضور نیافت.
در مراسم امروز که آخرین حضور اعضای دولت نهم در آرامگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی است، تنها محمدعلی انصاری ازمسئولان موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی حضور داشت.
گفتنی است حجت الاسلام سید حسن خمینی در مراسم تحلیف و تنفیذ احمدی نژاد حاضر نشده بود و اخبار غیررسمی حاکی از نارضایتی شدید وی از وضعیت فعلی کشور و به خصوص حوادث بعد از انتخابات است.
اخیرا اخباری مبنی بر اصرار و فشار برخی محافل سیاسی به وی برای لغو سخنرانی سیدمحمد خاتمی در شبهای قدر نیز منتشر شده بود.

الویری: ترانه موسوی یکی از جانباختگان است / خانواده هایی که در این جریانات عزیزی را از دست داده اند از ترس یا ناراحتی زیاد حاضر نیستند همکاری کنند

الویری: ترانه موسوی یکی از جانباختگان است / خانواده هایی که در این جریانات عزیزی را از دست داده اند از ترس یا ناراحتی زیاد حاضر نیستند همکاری کنند

اعتماد، کیهان مهرگان : پس از بلندشدن اعتراض به نتایج انتخابات،گروهی از شهروندان گمنام که فعالیت سیاسی مستمر نداشتند دستگیر و روانه بازداشتگاه ها شدند. بلاتکلیفی بازداشت شدگان و خسارت دیدگان از وقایع پس از انتخابات رهبران جریان اصلاح طلب را واداشت با تشکیل کمیته یی وضعیت این شهروندان را پیگیری کنند. مرتضی الویری یکی از اعضای این کمیته در گفت وگو با «اعتماد» گزارشی از فعالیت های این کمیته ارائه می کند.

کمیته پیگیری بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات تاکنون چه کرده، با چه کسانی ملاقات کرده است و فعالیت هایش را چگونه پیگیری می کند؟

قریب به دو ماه است که این کمیته کار می کند. این کمیته حاصل جلسه مشترک آقایان کروبی، خاتمی و مهندس موسوی است و قرار بر این شد چهار نفر به نمایندگی از این افراد مساله زندانیان را پیگیری کنند. بعد از تشکیل کمیته پیگیری، دو کمیته فرعی تشکیل دادیم؛ یکی کمیته بررسی آسیب دیدگان و دیگری کمیته معاضدت حقوقی. کمیته اول بیشتر می پردازد به وضعیت کسانی که صدمه و خسارت دیده اند و نیاز به کمک مالی دارند یا احیاناً نان آور خانواده خود را به دلیل دستگیری یا قتل از دست داده اند و احتیاج است به آنها کمک شود. کار دیگری که انجام می شود جمع آوری اطلاعات برای ایجاد بانک اطلاعات برای کسانی است که در این اتفاقات جان خود را از دست داده اند یا دستگیر شده اند یا در وضع بلاتکلیفی به سر می برند یعنی جمع آوری اطلاعات درباره جان باختگان، بازداشت شدگان و مفقودان. کمیته دوم یعنی کمیته معاضدت حقوقی که بنایش بر این بود کهس به مسائل حقوقی آسیب دیدگان بپردازد. این کمیته سه کار اساسی را در دستور کار قرار داد؛ ابتدا پیگیری وضعیت حقوقی جان باختگان و شکایت احتمالی از کسانی که به عنوان قاتل شناسایی شده اند، دوم رسیدگی به وضعیت حقوقی بازداشت شدگان و کمک به این افراد برای در اختیار گرفتن وکیل و سوم تنظیم شکایت برای کسانی که خسارت دیده اند.

-آیا این کمیته از حقوقدانان تشکیل شده است؟

بله، اکثراً حقوقدان هستند. ما تلاش کردیم فعالیت کمیته رنگ سیاسی به خود نگیرد بلکه بیشتر جنبه امدادی داشته باشد و به محض اینکه متولی دیگری برای این کار پیدا شد خود را کنار بکشیم. برای همین خیلی خوشحال شدیم که مجلس و شورای شهر تهران به این مساله ورود کردند. تصمیم گرفتیم با کمیته هفت نفره یی که مجلس برای این کار تشکیل داده، ارتباط بگیریم. دو هفته پیش جلسه مشترکی داشتیم. اطلاعاتی که ما داشتیم در اختیار آنها قرار دادیم و حتی پیشنهاد کردیم اگر این کارهایی که ما داریم انجام می دهیم آنها آمادگی انجام آن را دارند، حاضریم کمیته را تعطیل کنیم و آنها کارها را دنبال کنند.

-چرا این پیشنهاد را دادید؟

به خاطر اینکه کمیته هفت نفره از جایگاه حقوقی مستحکمی برخوردار است. ما ترجیح می دادیم کمیته خودمان را تعطیل کنیم و امیدوار هستیم روزی چنین شود.

-پس به این نتیجه نرسیدید که کمیته را تعطیل کنید؟

نخیر.

-علت چه بود؟

برای اینکه آنجا مرکزی که بتوانند افراد و خانواده ها با آنها تماس بگیرند و نیازهایشان را با آنها مطرح کنند، وجود ندارد. در آن جلسه ما به آنها پیشنهاد دادیم فراخوان بدهند و در آن فراخوان اعلام کنند کلیه افراد بیایند و اطلاعات خودشان را در اختیار کمیته بگذارند و بانک اطلاعاتی که ما می خواهیم تشکیل بدهیم آنها تشکیل بدهند. حتی ما از آنها دعوت کردیم که بهتر است شما با رئیس سازمان بهشت زهرا تماس بگیرید تا بتوانید فهرست جان باختگان این حوادث را دقیق تر روشن کنید. پیشنهاد ما هنوز به تحقق نپیوسته و اگر چنین نشود ما ترجیح می دهیم خودمان فعالیت کنیم.

-یعنی آنقدر اعتماد به کمیته هفت نفره مجلس وجود دارد که وظایف خودتان را به آنها محول کنید؟

این اعتماد موکول به روزهای آینده است که ببینیم کمیته مجلس این کارها را به خوبی انجام می دهد یا نه؟ مواردی وجود دارد که اعتماد ما را سلب می کند.

-این موارد کدام است؟

عکس العملی که در قبال نامه آقای کروبی، رئیس مجلس از خود نشان دادند کمی ما را به تردید انداخت. برای ما قابل قبول نبود که ظرف ۲۴ ساعت و پیش از آنکه مستندات آقای کروبی را ببینند، بگویند کذب است. خوب بود این اظهارنظر بعد از بررسی موضوع انجام می شد. یا وقتی که گزارش شد ۴۵ جنازه در تاریخ های ۲۱ و ۲۴ تیر به صورت گمنام در قطعه ۳۰۲ بهشت زهرا دفن شده، بدون بررسی مورد تکذیب قرار گرفت. این نوع موضع گیری ها باعث می شود کمی تردید به وجود بیاید که آیا واقعاً کمیته به دنبال کشف حقیقت است یا اینکه به خاطر فشارهایی که به آنها وارد می شود،آنها را از کارشان باز می دارد.

-در این مدتی که فعالیت کمیته مشترک آغاز شده تا چه اندازه در پیشبرد اهداف تان موفق بوده اید؟

متاسفانه اغلب درها به روی ما بسته است. به این ترتیب که تلاش کردیم با برخی افراد و نهادهای ذی ربط ملاقات و تماس برقرار کنیم اما آنها از ملاقات کردن خودداری کردند.

-کدام نهادها و کدام یک از مسوولان حاضر نشدند با شما ملاقات کنند؟

مثلاً می خواستیم با رئیس مجلس ملاقات کنیم که ایشان امتناع کردند.

-چرا؟

چون گفتند این کمیته را به رسمیت نمی شناسند. حاضر نشدند با این کمیته با نام و عنوان کمیته دیدار کنند. فقط حاضر شدند با فرزند شهید بهشتی دیدار کنند. همچنین درخواست دیدار ما با رئیس قوه قضائیه به جایی نرسیده است. می خواستیم با دادستان تهران ملاقات کنیم که ایشان هم شخصیت حقوقی کمیته را به رسمیت نشناختند و فقط حاضر شدند با آقای بهشتی ملاقات کنند. در مورد دیدار با زندانیان دست ما کاملاً بسته است. آنچه برای ما قابل انجام است و استقبال هم از آن زیاد است، ملاقات با خانواده های جان باختگان و زندانیان است. آن هم به خاطر این است که به ما اعتماد می کنند چون منصوب کروبی و موسوی هستیم.

-پیگیری های شما درباره کشته شدگان به کجا رسیده؟

ما ۶۹ نفر از کسانی که جان شان را از دست داده اند شناسایی کردیم و اسامی آنها را در اختیار کمیسیون ویژه مجلس گذاشتیم.

-در مورد این تعداد اختلاف به وجود آمد؟

این آمار از طریق کمیته که با خانواده ها تماس گرفته و اطلاعاتی که آنها ارائه داده اند، تهیه شده است. منتها ما هفت اسم داریم که مفقود هستند چون اسامی این هفت نفر نه در بین زندانیان وجود دارد، نه با خانواده هایشان تماس گرفته اند و نه اسم شان در لیست کشته شدگان است. بهشت زهرا و سردخانه ها هم اطلاعاتی از آنها ندارند. از گوشه و کنار هم خبر می رسد، خانواده هایی که در این جریانات عزیزی را از دست داده اند از ترس یا ناراحتی زیاد حاضر نیستند همکاری کنند. من تصور می کنم رسیدن به آمار واقعی نیاز به زمان دارد.

-درباره ترانه موسوی، وضعیت این خانواده چگونه است؟

ترانه موسوی یکی از جان باختگان است و آنچه در برنامه ۳۰/۸ شبکه ۲ و سایر رسانه ها در مورد زنده بودن وی پخش شد، بی اساس است. باید دلسوزان نظام از آقایان توضیح بخواهند که چرا این گونه مطالب خلاف واقع پخش و با اعتماد مردم بازی می شود

-نامه آقای کروبی به رئیس مجلس خبرگان بازتاب گسترده یی در کشور داشت، آیا در نگارش این نامه با کمیته هماهنگ شده بود؟

ما در جریان این نامه نبودیم. فقط بعد از انتشار این نامه ایشان عنوان کردند عده یی مستقیماً به وی مراجعه کرده و در این مورد شهادت داده اند و مستنداتی ارائه کرده اند.

یا الان کمیته مسوولیتی برای پیگیری این مساله برعهده گرفته است؟

به ما چیزی واگذار نشده. اگر بخواهند پیگیری می کنیم.

-تا به حال برای جان باختگانی که مشخص شده اند، چه کرده اید، آیا از لحاظ مالی به آنها کمک کرده اید، امکانی هست که از طرف دولت جبران خسارت شوند، رویکردتان برای کمک به این خانواده ها چیست؟

اولین قدمی که ما در این زمینه برمی داریم جمع آوری اطلاعات و واقعیت یابی است که ببینیم با چه مجموعه یی از جان باختگان و آسیب دیدگان مواجه هستیم. مرحله دوم دسته بندی این افراد از نظر نیازهایشان است چون برخی ها نان آور خانه بودند و برخی ها فقط مسوولیت شخص خودشان را برعهده داشتند.

مرحله سوم تجهیز منابع و امکانات بود تا به وسیله این منابع بتوانیم در قالب آن منابع آنها را پوشش دهیم. خوشبختانه شورای شهر تهران چند روز قبل طرحی را در این زمینه تصویب کرد که به موجب آن بخشی از خسارات ناشی از حوادث اخیر توسط شهرداری قابل پرداخت خواهد بود. اگر شهرداری بخواهد ما کلیه اطلاعاتی را که در این زمینه جمع آوری کرده ایم در اختیارشان قرار خواهیم داد.

- اگر این کار انجام نشود کمیته چه می کند؟

ما به دنبال این هستیم که شماره حسابی را اعلام کنیم و از افراد سراسر کشور کمک مالی بخواهیم. می خواستیم حساب باز کنیم که گفتند باید تشکیلات به ثبت رسیده و خیریه این کار را انجام دهد. قرار بر این است که از طریق خیریه یی این کار انجام شود تا مغایرت قانونی نداشته باشد.

-خانم ها ابتکار، کدیور، ابطحی و خاتمی تشکیلات خیریه یی دارند.

به هرحال به دنبال این هستیم که توسط یک تشکیلات خیریه این کار را انجام دهیم.

-به آسیب دیدگان دیه تعلق می گیرد یا فقط کمک مالی می شود؟

این مساله بستگی به منابع ما دارد. اگر منابع کفایت کند طبیعتاً باید جبران خسارت به صورت کامل انجام شود اما اگر منابع محدود باشد ما فقط می توانیم به افرادی که وضعیت حاد و مزمن دارند و دچار بحران جدی در زندگی هستند، کمک کنیم.

-در مورد بازداشت شدگان چه اقداماتی انجام می دهید، مضاف بر اینکه بسیاری از آنها یا دانشجو هستند یا دانش آموز و کمی بعد با شروع فصل درس و دانشگاه باید سر کلاس بنشینند؟

این افراد چند مساله دارند. افرادی هستند که دانشجویند و امتحان شان را از دست داده اند و در صحبتی که ما با نمایندگان مجلس در مورد این افراد داشته ایم، سعی کردیم مکاتباتی صورت بگیرد که امتحان شان را مجدداً بدهند و مجلس هم پذیرفت که لطمه نبینند. در مورد بازداشت شدگانی که احتیاج به وکیل دارند ما یک کمیته معاضدت حقوقی تشکیل داده ایم تا بتوانند از راهنمایی های حقوقی بهره مند شوند. در مورد تماس و ملاقات با خانواده هایشان از طریق نمایندگان مجلس سعی کردیم امکان ملاقات و تماس تلفنی برایشان فراهم کنیم.

-بخشی از بازداشت شدگان افراد مشهور و فعالان سیاسی شناخته شده هستند که رسانه ها به آن توجه دارند و بخشی دیگر مردم عادی هستند که اساساً فعالیت سیاسی هم ندارند و صرفاً در تجمعات و... دستگیر شده اند. شما برای ارتباط با این دو برنامه مشخصی ترتیب داده اید، آیا برنامه شما تنها پیگیری وضعیت بازداشت شدگان سیاسی است؟

در هر حال این دسته بندی وجود دارد اما علم و آگاهی به این مصداق وجود ندارد. ما در درون افراد نیستیم که بدانیم اینها کسانی هستند که با انگیزه های سیاسی وارد این تظاهرات و راهپیمایی ها شده اند یا مردم عادی بوده اند که مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. برای ما این امکان وجود ندارد و ما در مقام قضاوت نیستیم که بتوانیم قضاوت کنیم این افراد به صورت آگاهانه در این مسائل شرکت کرده اند یا ناآگاهانه در تجمعات حاضر شده اند؟ ما با نگاه سیاسی به این افراد نمی نگریم بلکه نگاه ما کمک به آنان در چارچوب های قانونی و انسان دوستانه است.

-پس از مدتی به دستور آقای هاشمی شاهرودی برخی از زندانیان سیاسی مانند مهندس توسلی از نهضت آزادی، عماد بهاور رئیس شاخه جوانان این حزب و چند نفر دیگر آزاد شدند اما ناگهان روند آزادی ها متوقف شد ماجرا از چه قرار بود؟

تصور من این است که به دلیل پایان یافتن دوره تصدی آقای هاشمی شاهرودی از یک طرف و شروع فعالیت کمیته هفت نفره و شوک ناشی از به قتل رسیدن آقای محسن روح الامینی در زندان این سه حادثه دست به دست هم داد تا روند سختگیرانه و غیرقابل انعطافی را که در قبال زندانیان داشتند دچار نوسان کنند. والا من بر این باور هستم که این اتفاق نیفتاده و جریانات سختگیرانه همچنان ادامه دارد. من نمونه یی را برای شما می گویم؛ یک روز با همسر صادق نوروزی به مجلس رفتیم. من در ذهنم مرور می کردم که همین آقای صادق نوروزی برای برپایی نظام جمهوری اسلامی محکوم به حبس ابد شد و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی از زندان آزاد شد و از زندان قصر تا محل زندگی اش در میدان ژاله مردم روی دست شان او را به خانه بردند. حالا شما در نظر بگیرید فردی که قبل از انقلاب برای برپایی نظام جمهوری اسلامی محکوم به حبس ابد شده بود اکنون در زندان است بدون اینکه کوچک ترین جرمی داشته باشد و بدون اینکه حتی در راهپیمایی شرکت کرده باشد.

فقط به دلیل اینکه از راهپیمایی مردم در داخل اتومبیلش عکس گرفته است و این مساله به هیچ وجه قابل توجیه و قابل درک نیست چگونه به خاطر این اتفاق او را بازداشت می کنند.

-آیا کمیته با آزاد شدن احتمالی زندانیان سیاسی به خصوص افراد مشهور به کارش ادامه می دهد یا تا آخرین روزی که آخرین بازداشتی در زندان باشد به کارش ادامه می دهد؟

این کمیته برای پیگیری مسائل افراد مشهور شکل نگرفته که با آزاد شدن آنها کارش تمام شود. در عین حال تمایلی برای باقی ماندن نداریم. این کمیته زمانی کارش به پایان می رسد که متولی دیگری این کار را انجام دهد. مثلاً اگر مجلس یا شورای شهر این کار را انجام دهد ما به شدت استقبال می کنیم که تمام کارها را به آنها واگذار کنیم. اما اگر متولی دیگری پیدا نشود این کمیته که مسوول پیگیری امروز زندانیان است حتی اگر یک زندانی هم بی گناه در زندان مانده باشد، ما احساس می کنیم مسوولیتی را که برعهده ما گذاشته اند برجای خود باقی است و برای آنها تلاش می کنیم.

-به تشکیل یک کمیته حقوقی که در واقع کار تنظیم شکایت بازداشت شدگان را برعهده دارد اشاره کردید. چقدر این مساله بازداشتگاه کهریزک در دستور کار شما قرار دارد یا کسانی را که تخلف کرده اند. فکر نمی کنم جایی را داشته باشیم که نیروهای نظامی و انتظامی در جریان یک تظاهرات اولاً شلیک کنند، دوماً با اسلحه گرم جنگی شلیک کنند و سوماً اینکه به نوعی شلیک کنند که منجر به مرگ شود و این خودبه خود در هر نیرویی چه لباس شخصی، چه نظامی و چه انتظامی یک تخلف محسوب می شود. آیا کمیته برای این مساله پیگیری می کند و برای یافتن عاملان و مقصران این کشته شده ها هم اقداماتی انجام خواهد داد؟

علاوه بر صحبت هایی که شما آن را مطرح کردید ما تفکرات دیگری داریم که باید مورد بررسی قرار بگیرند. برای مثال به موجب قانون نباید متهم را شبانه یا نیمه شب بازداشت کنند و این خلاف قانون است یا در زمان دستگیری هرگز نباید مورد ضرب و شتم قرار گیرند ولی ما مواردی داریم که افراد در موقع دستگیری بدون هیچ دلیلی مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند. لذا این کمیته معاضدت حقوقی سعی می کند بر مبنای چارچوب های قانونی موجود بررسی کند. البته به دلیل محدودیت زمان و محدودیت امکانات ما بیشتر به مواردی می پردازیم که از نظر تخلف سنگین تر و جدی تر است.

ا تغییر آیت الله هاشمی شاهرودی شما امیدی به بهبود ارتباط خود با رئیس قوه قضائیه دارید؟

رئیس جدید قوه قضائیه مواضع خود را در مورد دستگیرشدگان حوادث اخیر اعلام نکرده است. باید دید آیا رئیس جدید قوه قضائیه دنباله رو این اتفاقات انجام شده و سیاست های موجود است یا منتقد این مساله است. ما امیدواریم آقای لاریجانی نسبت به آنچه اتفاق افتاده و آنچه در حال اتفاق افتادن است و شدیداً باعث آزردگی دلدادگان به انقلاب و علاقه مندان به نظام جمهوری اسلامی است عکس العمل نشان دهد. اگر چنین باشد ما استقبال خواهیم کرد و تمام اطلاعاتمان را در اختیار قوه قضائیه قرار خواهیم داد برای اینکه بتوانیم مشکلات بازداشت شدگان بی گناه را حل کنیم.

Saturday, August 29, 2009

جنازه چند بسیجی کشته شده در کردستان را می خواهند در روز قدس در تهران تشییع کنند




و از هم اکنون فرمانده کل سپاه پاسداران از کشته شدن بسیجی ها در تظاهرات سخن گفته است.

صف آرائی مردم و سپاه

برای راهپیمائی روز قدس





در جریان تظاهرات مردم معترض به کودتای انتخاباتی و آتش گشودن کودتاچی ها به روی آنها 178 نفر از بسیجیان پایگاه شهدای 15 خرداد با فرمان آتش مستقیم به روی مردم شرکت کردند. در همین حال تعدادی از آنها که البته رتبه هایی همردیف پاسدار داشته اند نیز برای سرکوب هموطنان کُرد به این مناطق فرستاده شده بودند. تعدادی از این افراد جمعی شرکت آبفای جنوب شرقی بودند. برای همین نیز نماینده وزیر نیرو برای تقدیر از نقش بسیجی ها در جریان انتخابات به فرمانده آنها جایزه داده است.

آنها که در تهران بودند در کشتار مردم، دستگیری ها، تیغ کشی ها، چماق کشی ها و قمه زنی ها به خدمت گرفته شدند.

از میان آنها که به کردستان اعزام شده بودند چند نفر در درگیری های مسلحانه کشته و شماری زخمی می شوند. جسد ها حدود ده روز پیش به تهران انتقال داده شد و در سردخانه میوه گوشت واقع در جاده شاه عبدالعظیم نرسیده به شهر ری نگهداری شد.

برای اعلام دلیل کشته شدن این افراد بحث های فراوانی انجام شد. ابتدا این نظر غالب بود که اگر کشته شدن آنها در کردستان را اعلام کنیم ضعف سپاه و بسیج را در منطقه نشان داده ایم. سرانجام نظر احمدی نژاد و بیت رهبری بصورت واحد اینگونه ابلاغ شد که کشته شدگان بعنوان کشته شدگان بدست مردم اعلام شوند. یعنی بگویند اینها همه بدست معترضین نتیجه انتخابات کشته شدند. درحالیکه آنها در درگیری های نظامی کشته شده بودند و ارتباطی به تظاهرات و اعتراضات مردم نداشت.

گفته می شود که نارضایتی بسیار بالایی در سطح بسیج گسترش یافته است. من از (نام و موقعیت منبع خبر) پرسیدم که چرا زودتر خبر کشته شدن این افراد را اعلام نکردند؟ او گفت که در این مدت سرگرم خاموش کردن اعتراضات بسیجی ها و خانواده های آنها بودند. امروز سردار جعفری اعلام کرد که بسیج 20 کشته داشته است. البته او نگفت که این کشته ها مربوط به درگیری های نظامی در منطقه بوده است و نه درگیری با مردم بی سلاح و معترض به نتیجه انتخابات.

در روزهای آینده قرار است این اجساد را مانند اجساد قربانیان جنگ با عراق نمایش دهند و به مردم وانمود کنند که اینها نتیجه کار موسوی و خاتمی و هاشمی است. این نمایش با هدف خاموش کردن موج نارضائی در بسیج و کاشتن تخم کینه و انتقام در بسیج و سپاه علیه این سه شخصیت است، زیرا مردمی که هولناک ترین صحنه های سرکوب را در خیابان ها دیده اند، از کشته شدن این افراد ناراضی نیستند.

منبع خبر می گفت شاید جنازه ها را در روز قدس بخواهند تشییع کنند تا نماز جمعه هاشمی رفسنجانی را هم به نفع خود مصادره کنند و با به خیابان آوردن بسیج مردم را هم بترسانند تا در باره انتخابات شعاری ندهند.

فرماندهان نظامی کودتا:بازداشتی های کهریزک نمردند،مریض بودند

یکشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۸

آرش احمدی
با وجود تایید اعمال شکنجه در مورد بازداشت شدگان بازداشتگاه کهریزک توسط برخی از مسئولان و همچنین انتشار اخباری مبنی بر کشته شدن تعدادی از بازداشت شدگان این زندان غیرقانونی، فرماندهان نظامی یک به یک به میدان آمده اندتا پرونده جنایات کهریزک را ببندند. در همین راستا دیروزفرمانده نیروی انتظامی تهران اعلام کرد : "در کهریزک کسی کشته نشد."



عزیزالله رجب زاده گفت: "در كهريزك حدود 140 تا 145 نفر به مدت سه روز بازداشت شدند و يك مرحله نيز بيشتر نبود كه دليلش نيز نبودن جا بوده است و هيچ‌كس هم در كهريزك كشته نشده است. سلول‌هاي بازداشتي‌هاي پس از انتخابات هم از سلول‌هاي اراذل و اوباش جدا بوده است و در حال حاضر اين بازداشتگاه به طور كامل تعطيل است و بازداشتگاهي كه كنارش ساخته مي‌شود، قانوني است."

فرمانده نیروی انتظامی تهران در ادامه افزود:« ما به طور مرتب از طريق مسئولان بازداشتگاه در جريان گزارش‌ها بوديم اما در اين بازداشتگاه كلا بيش از سه روز افراد بازداشت نبودند و روز دوم نيز من مسئول مربوطه بازداشتگاه را خواستم و تذكرات را داده بودم، ما هيچ احد و ناسي را در كهريزك بدون حكم قضايي بازداشت نكرده‌ايم و براي هر نفر يك حكم داشته‌ايم و اگر تخلفي صورت گرفته نيز دستور سازماني نبوده است."

عزیزالله رجب زاده با اعلام اینکه "مسئله كهريزك دیگر تمام شده است" همچنین خبر داد که "کمیته ای از سوی شورای عالی امنیت ملی برای تحقیق در رابطه با موضوع کهریزک تشکیل شده است که ما منتظر نتیجه تحقیقات این کمیته هستیم و حتما با افرادی که قصور کرده‌اند برخورد خواهد شد اما پلیس همیشه خود باید از قانون تبعیت کند تا بتواند قانون را به نحو احسنت اجرا کند و اگر قصوری بوده حتما تخلف شده است."

ادعای فرمانده نیروی انتظامی مبنی بر اینکه هیچ یک از بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک کشته نشده اند درحالی مطرح شده که خبر کشته شدن حداقل سه نفر از معترضانی که در این بازداشتگاه نگهداری شده بودند منتشر شده است.

محمد کامرانی ، امیر جوادی فر و محسن روح الامینی سه نفر از بازداشت شدگانی بودند که پس از دستگیری در جریان اعتراضات اخیر به بازداشتگاه کهریزک منتقل شدند و پس از مدتی جنازه آنها به خانواده هایشان تحویل داده شد.

پیش از این سهراب سلیمانی مدیر کل زندان های استان تهران هم درباره کشته شدن امیرجوادی فرد، محمد کامرانی و محسن روح الامینی اعلام کرده بود "که ما در اوین فوتی نداشتیم. فقط محمد کامرانی که مننژیت داشته فوت کرده و او نیز ارتباطی به بازداشتگاه نداشته و تنها دو ساعت پس از انتقالش به اوین فوت کرده است."

از سوی دیگر اظهارات فرمانده نیروی انتظامی تهران در تناقض آشکار با اظهارات فرمانده کل نیروی انتظامی کشور است. چرا که پیش از این اسماعیل احمدی مقدم مرگ چند تن از بازداشت شدگان در این بازداشتگاه را پذیرفته اما گفته بود: "فوت شدگان بر اثر بیماری در این بازداشتگاه جان باخته اند ، اما اینکه منشا بیماری و ویروس منتشر شده، از خود محل بوده و یا آنکه از خارج از آنجا منتقل شده، هم اکنون توسط پزشکی قانونی در حال بررسی است."

وی برخلاف فرمانده زیر دستش که هم اکنون اعلام کرده " سلول‌هاي بازداشتي‌هاي پس از انتخابات از سلول‌هاي اراذل و اوباش جدا بوده است" همچنین اعلام کرده بود که : "من از همان ابتدا تاکید کردم که دانشجویان نباید به این بازداشتگاه رفته و افرادی که به این بازداشتگاه می‌روند، نباید در کنار اراذل و اوباش نگهداری شوند اما در عین حال افرادی که به این بازداشتگاه فرستاده شدند، با احکام دادسرا به این محل اعزام شده‌اند."



متهمان کهریزک معرفی نمی شوند



درحالی که فرمانده نیروی انتظامی تهران کشته شدن بازداشت شدگان در بازداشتگاه کهریزک را منکر شده و در عین حال اعلام کرده که "با افرادی که قصور کرده اند برخورد می کنیم» یک عضو کمیته ویژه مجلس برای بررسی وضعیت بازداشت شدگان نیز تاکید کرد «به موجب قانون آئین دادرسی کیفری دادگاه انقلاب تا زمانی که محکومیت فردی محرز نشده باشد هیچ کس نمی‌تواند نام و مشخصات وی را اعلام کند و بر همین اساس اسامی متخلفان حوادث مربوط به بازداشتگاه ها نیز فعلا اعلام نمی شود."

فرهاد تجری روز گذشته درباره علت عدم معرفی متخلفان بازداشتگاه کهریزک به مردم گفت: "چون جرم این افراد با جرائم امنیتی قابل قیاس نیست فعلا به صورت رسمی به مردم معرفی نمی شوند، اما این افراد هم پس از محکومیت قطعی و صدور حکم دادگاه معرفی خواهند شد. نظر قوه قضائیه، مجلس و دستگاههای ذیربط نظام هم این است که افراد قبل از اثبات جرم و اتهامشان معرفی نشوند."

این عضو کمیته ویژه مجلس برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان درمورد اینکه اگر معرفی متهمان به مردم برخلاف قانون است چرا دادگاه فعالان سیاسی و روزنامه نگاران بصورت علنی و از رسانه ها پخش می شود نیز گفت: "اتهامات متهمان حوادث اخیر فعلا در حد اتهام است و زمانی محرز می‌شود که دادگاه در مورد آنها رای صادر کند اما چون مردم باید از مسائل اخیر و برگزاری روند دادگاههای متهمان آن اطلاع داشته باشند مصلحت ایجاب می‌کند این دادگاهها به صورت علنی برگزار شود. در این زمینه اگر هم تعدی به برخی حقوق متهمان صورت بگیرد توجیه پذیر است."

این عضو اصولگرای مجلس و کمیته ویژه پیگیری وضعیت بازداشت شدگان درحالی تنها از وقوع "برخی تخلفات" در بازداشتگاه کهریزک سخن گفته است که پیش از این حمیدرضا کاتوزیان دیگر عضو این کمیته گفته بود: "درمورد وقايع كهريزك يك بخش‌ مهم قتل‌هايي است كه رخ داده و منجر به از بين رفتن تعدادي از جوانان اين كشور شده است كه در اين موضوع قانون روشن و شفاف است و صرف‌نظر از بحث سياسي بايد مورد بررسي قرار گيرد."

کاتوزیان پس از عزل و دستگیری دو تن از افسران نیروی انتظامی مستقر در بازداشتگاه کهریزک ، این موضوع را برخوردی قانع کننده ندانسته و اعلام کرده بود: "‌در قانون كشور مشخص شده كه چگونه بايد با جاني ها برخورد شود، لذا اينكه بخواهند تنها دو نفر از افسران را بگيرند و بازداشت كنند، نه فرزندان خانواده‌ها زنده مي‌شوند و نه توهيني كه به نظام جمهوري اسلامي شده توسط اين افراد، به اين وسيله پاك مي‌شود."

در همین ارتباط علی مطهری، یک نماینده دیگر مجلس نیز در واکنش به اظهارات فرمانده نیروی انتظامی کشور که گفته بود باسه نفر از ماموران متخلف بازداشتگاه کهریزک برخورد شده است ،تاکید کرده بود که "توضیحات احمدی مقدم و نیروی انتظامی کفایت نمی کند، افراد خاطي بايد با اسم و رسم و نام خانوادگي و حتي عكس‌شان از صداوسيما و روزنامه‌ها معرفي شوند."

علی مطهری با ضعیف خواندن عملکرد کمیته ویژه بررسی وضعیت بازداشت شدگان اخیر در مجلس همچنین اعلام کرده بود: "مجازات اين افراد بايد تعيين شده و ترتيبي اتخاذ شود تا مردم مطمئن شوند مجازات اين خاطيان انجام مي‌شود و نه مثل موضوع قتل‌هاي زنجيره‌اي و حوادثي مثل قتل زهرا كاظمي و زهرا بني‌يعقوب كه معلوم نشد آيا افراد خاطي مجازات شدند يا نه."

شمس الواعظین به وزارت اطلاعات احضار شد

یکشنبه ۸ شهريور ۱۳۸۸
تهدیدهای تازه
شمس الواعظین به وزارت اطلاعات احضار شد
شيرين کريمي
ماشالله شمس الواعظین، سخنگوی انجمن دفاع از آزادی مطبوعات به وزارت اطلاعات احضار و تهدید شد که حق هیچ گونه مصاحبه ای ندارد. در چهل روز گذشته این دومین باریست که این روزنامه نگار سرشناس به وزارت اطلاعات احضار و به او تکلیف می شود که از مصاحبه با رسانه ها خودداری کند.



شمس الواعظین در پی احضار به وزارت اطلاعات در این وزارتخانه حاضر شد؛ در آنجا بازجویان برخورد نامناسبی با وی داشتند و متن مصاحبه های او را به صورت پرینت شده در مقابلش گذاشتند و او را تهدید به برخورد کردند.



پیش از این احضار، روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان "نگرانی های یک آشوبگر ناکام 10 سال بعد" در ستون اخبار ویژه این روزنامه ادعا کرده بود که شمس الواعظین، در ماجراي آشوب هاي خياباني تيرماه 78 از طريق روزنامه نشاط نقش ويژه ای در تهييج به آشوب ايفا کرده است.
روزنامه حسین شریعتمداری مدعی شده بود که: "محمود شمس سردبير نشريه كيان و برخي روزنامه هاي زنجيره اي توقيف شده، از جمله عناصر نشان شده و بدسابقه اي است كه از سوي برخي محافل آمريكا كمك مالي دريافت كرده است و در ميان روزنامه نگاران جبهه اصلاحات نيز، عنوان مهره كار چاق كن شناخته مي شود."
شمس الواعظین پیش از این و به دنبال احضار قبلی به وزارت اطلاعات به" روز" گفته بود: هیچ دلیل و مبنای قانونی برای ممنوعیت مصاحبه من وجود ندارد.
وی با بیان اینکه "به او گفته اند با عدم مصاحبه و اطلاع رسانی در سهم خود در کاهش بحران نقش ایفا کند" به روز گفته بود: بر اساس تعهدی که از من گرفته شده مصاحبه نمی کنم اما اوضاع کشور با حرف نزدن و سکوت این و آن حل نمی شود بلکه با حرف نزدن نخبگان و روزنامه نگاران، راه برای شخصیت های نظامی هموار می شود تا یکی برای امام زمان نامه بنویسد، یکی تهدید کند و دیگری با گاز اشک آور به جان مردم بیفتد.
شمس الواعظین تاکید کرده بود: روزنامه نگاران و نخبگان باید حرف بزنند و ابراز عقیده کنند؛ بحران کشور با سکوت این روشنفکران نه تنها حل نخواهد شد بلکه این وضعیت تشدید خواهد شد.



بازداشت مهدی حسین زاده
همزمان خبرها حکایت از آن دارد که مهدی حسین زاده، روزنامه نگار و تحلیل گر اقتصادی هم از سه هفته پیش در بازداشت به سر می برد. گفته می شود بازداشت این روزنامه نگار که پیش از این در روزنامه های همبستگی، توسعه و اعتماد مشغول به کار بوده، در راستای اخذ اعترافات علیه یکی از مقامات نظام انجام گرفته است.

اگر اعتراف نکنی، به فرزندت تجاوز می‌کنیم


خبرگزاری هرانا : مصاحبه‌‌یی که در پیش رو دارید، با یکی از بازداشت شده‌گان دو ماه اخیر صورت گرفته است که برای امنیت شخص مصاحبه شونده، نام و مشخصات وی نزد خبرگزاری هرانا محفوظ است.

نحوه‌‌‌ی بازداشت شما چه‌گونه بود ؟

من به همراه یکی از دوستان‌ام در راه بازگشت از محل‌کار به خانه بودیم که در خیابان انقلاب توسط نیروهای لباس شخصی و نیروهای گارد ویژه بازداشت و به پایگاه مقداد منتقل شدیم. در آن‌جا بیش از 60 نفر همراه با من در بازداشتگاه بودند که بعد از دو ساعت هر چند دقیقه، تعدادی از ما را برای گرفتن مشخصات فردی به اتاق بازجویی می‌بردند. از همان ابتدا فحاشی به ما شروع شد و با ضربات باتوم ما را تا بازداشتگاه به صورت وحشیانه می‌زدند، در طول این چند ساعتی که در بازداشتگاه بودیم فقط ما را کتک می‌زدند. نه غذایی به ما دادند و نه آبی. فقط یک بار ما را بیرون آوردند و اجازه دادند تا از سرویس بهداشتی آب بخوریم و بعد از گذشت کمتر از 24 ساعت به بازداشتگاه کهریزک منتقل شدیم.

نوع برخورد در کهریزک با شما چه‌گونه بود؟

وقتی ما با چشم بند و دست بند به وسیله‌ی یک خودروی ون از بازداشتگاه مقداد به یک مکان نا مشخص منتقل شدیم (که من در ابتدا فکر می‌کردم در اوین هستم)، ما را از ون پیاده کردند و از پله‌کانی که به زیرزمین می‌رفت پایین آوردند. وقتی چشم‌های‌ام را باز کردم متوجه شدم در کانتینری هستم که فقط یک چراغ 100 وات داشت و یک کانال هوا. هفتاد و پنج نفر در یک کانکس جا گرفته بودیم. کم‌تر از دو ساعت از ورودمان نگذشته بود که برای اولین بازجویی به بیرون از کانتینر منتقل شدم.

شیوه‌ی بازجویی چه‌گونه بود، اجازه داشتید وکیل داشته باشید و این‌که آیا در اولین بازجویی تفهیم اتهام شدید؟

من در آن‌جا نه تفهیم اتهام شدم و نه اجازه داشتم وکیل داشته باشم. اصلا به فکر این چیزها نبودم، اولین چیزی که می‌خواستم بدانم این بود که کجا هستم و چرا اینجا هستم. من که کاری نکرده بودم و اگر هم اعتراضی در خیابان کرده بودم "که نکردم" آیا باید با من و امثال من این برخورد را می‌کردند؟

در جلسه‌ی اول بازجویی من را از راه پله زیر زمین بازداشتگاه بالا بردند و توانستم یک بیابان وسیع را جلوی خودم ببینم اما اجازه نداشتم رو برگردانم و پشت سرم را نگاه کنم. مرا به اطاق بازجویی بردند که روی زمین و با فاصله‌ی چند ده متری از درب ورودی زیر زمین بازداشتگاه قرار داشت. قبل از بازجویی و بعد از بازجویی با باتوم کتک می‌خوردم و بعد از فواصل نا‌منظم بازجوی من می‌آمد و از من سوالاتی می‌پرسید، به چه کسی رای دادی. نقش تو در اغتشاشات چه بوده. در آن‌جایی که دستگیر شدی چه می‌خواستی. چرا از کار اخراج شدی. مگر بچه‌ی تو در این مملکت نمی‌خواهد زنده‌گی کند. اعتراف کن به خودت کمک کن. تا به حال کسی از این‌جا زنده بیرون نرفته. از این‌جا بیرون برو نیستی. به فکر این نباش که خانواده‌ات را ببینی و ... جنس گفتار این‌گونه بود تا به شدت در آن شرایط مرا زیر فشار قرار بدهند و بتوانند از من اعتراف بگیرند.

وضعیت در بازداشتگاه از لحاظ امکانات، بهداشت و غذا چه‌گونه بود؟

در ایام بازداشت که بیش از 58 روز به همراه 75 نفر دیگر در کانتینر، زیر زمینی قرار داشتیم یک سرویس بهداشتی در بازداشتگاه قرار داشت که از وضعیت بهداشتی بسیار بدی برخوردار بود. هر پانزده روز یک بار بدون داشتن وسایل بهداشتی اجازه‌ی حمام رفتن داشتیم و وضعیت تغذیه بسیار بد و نامناسبی در آنجا بود .

صبحانه یک تکه نان و یک لیوان آب، نهار و شام به فواصل نامنظم با کیفیتی بسیار پایین و مقداری بسیار کم. اما آن‌قدر گرسنه و تشنه بودیم که به همان هم راضی بودیم. در این مدت فقط یک بار رنگ مرغ را دیدیم.

وسایل بهداشتی اصلا در اختیار ما قرار نداشت، یکی از بازداشت شده‌گان وقتی با بازوی کاملا شکاف برداشته بر اثر شکنجه در حین بازجویی و اعتراف گیری در حالتی نیمه جان، به بازداشتگاه بازگردانده شد، تا روزی که من در آنجا بودم هیچ گونه امکانات بهداشتی برای پانسمان او در اختیارش قرار ندادند و دست او به شکل بسیار بدی عفونت کرده بود.

حدود سنی کسانی که در بازداشت بودند چند سال بود؟

اکثرا بالای 30 سال بودند فقط دو جوان 23 یا 24 ساله آن‌جا بودند که بعد از 22 روز آن‌ها را به جایی دیگر منتقل کردند که یکی از آن‌ها دانشجوی پزشکی و دیگری دانشجوی حقوق بود. ما بعد از انتقال آن‌ها دیگر خبری از آن‌ها کسب نکردیم .

چه وقت متوجه شدید که در کهریزک هستید؟

فکر می‌کنم روز چهل و سوم بود که به من گفتند می‌توانی به خانواده‌ات بگویی که در کهریزک هستی و برای وثیقه گذاری باید به دادگاه انقلاب مراجعه کنند.

برای گرفتن اعتراف از چه شیوه‌هایی استفاده می‌کردند؟

چیزی که در مورد من رخ داد زیر فشار قرار دادن من از طریق خانواده و فرزندم بود بدین شکل که فیلمی از پسر من در یکی از خیابان‌های تهران تهیه کرده و برای من در یکی از جلسات بازجویی پخش کردند و بازجو مرا تهدید کرد که پسرت در بازداشت قرار دارد و اگر اعتراف نکنی به بچه‌ی تو تجاوز خواهیم کرد. کنترل خود را بعد از دیدن فیلم از دست دادم و شروع به فریاد زدن کردم. التماس می‌کردم به پسرم کاری نداشته باشید، آن‌قدر با باتوم مرا زدند که از حال رفتم و مرا به بازداشتگاه منتقل کردند.

شب‌ها صدای اعتراف گیری از بازداشت شده‌گان آن‌چنان زیاد بود که نمی‌توانستیم بخوابیم، صدای فریاد کسانی که زیر شکنجه فریاد می‌زدند: "نزن تو را به خدا نزن". "می‌گویم هر چه بخواهی می‌گویم". "اعتراف می‌کنم" تا صبح‌ها ادامه داشت.

گاهی اوقات دسته‌های پنج نفره ما را از سلول بیرون می‌آوردند و با باتوم می‌زدند تا از حال می‌رفتیم. بر اثر این شکنجه‌ها پرده‌ی گوش راست من پاره شد و آثار کبودی بر اثر ضربات باتوم روی بدن‌ام به یادگار ماند. این را هم اضافه کنم. ما حداقل هفته‌یی سه بار با باتوم شکنجه می‌شدیم و هر روز بازجویی می‌شدیم. در مدت 58 روز بازداشت من 58 بار بازجویی شدم.

در این مدت به چیزی اعتراف کردید؟

چیزی وجود نداشت که بخواهم اعتراف کنم. من در حال رفتن به خانه بودم .

وقتی آزاد شدید در بازداشتگاه شخص دیگری بود؟

من فقط به همراه سه نفر دیگر آزاد شدم و در بازداشتگاه ما 70 نفر دیگر باقی مانده بود. این در حالی بود که من بعد از آزادی متوجه شدم اعلام کردند که کهریزک بسته شده این در حالی بود که یک هفته از انتشار این خبر گذشته بود اما صدها نفر هنوز در آنجا نگه‌داری می‌شدند و اخبار مربوط به بسته شدن کهریزک کاملا کذب است و من شک ندارم هنوز هم در آن‌جا افراد بی‌گناهی هم‌چنان بازداشت هستند. به جز بازداشتگاهی که من در آن بودم تعدادی بازداشتگاه به همان شکل وجود داشت که من از تعداد آن‌ها بی اطلاع هستم اما از صدایی که شب‌ها می‌آمد شک ندارم که تعداد زیادی بازداشتگاه مخفی آن‌جا وجود دارد.


*** لازم به ذکر است که در طی مصاحبه‌، وی چندین بار بر اثر فشارهای وارده و یادآوری خاطرات دوران بازداشت به دلیل شرایط بد روحی، مجبور به قطع مصاحبه و پس از چند دقیقه ادامه‌ی مصاحبه شد

داد از تو و آه از من



نويسنده : مسعود بهنود
(از همين نويسنده)



--------------------------------------------------------------------------------

رویتان بپوشانید ای دست در کاران نمایشی چنین سیاه.، روی پنهان کنید از اسیران که مبادا فردا روزی در خیابان چشم در چشم شوید و از خود شرمتان آید. دوربین ها را بگردید مبادا تصویرتان را به خانه تان برساند. مبادا باد به دست همسایگان و بستگانتان برساند، یا از وحشت بلرزید زمانی که فرزندانتان از مدرسه به خانه آیند و شرم زدگی را در اشک هایشان ببینید.

اما در فراز دارید، سرهایتان را بالا بگیرید ای همه شمایان که شب جامه های لاجوردی به تنتان کرده اند با دم پائی های سفید، هم اکنون هنوز هیچ نشده همه در و همسایه که در جام عدالت نما تماشایتان کردند، خانه تان را در زده اند تا به همسر و بچه هایتان بگویند به شما افتخار می کنند. بگویند ترا به خدا اگر کاری دارید از ما دریغ نکنید. از شما بپرسند، از آن ها بپرسند آیا هیچ وقت از نزدیک آقای حجاریان را دیده اید.

روزی نه دور و نه دیر، زودتر از آن که به گمان مغروران آید افتخار از آن همه کسانی خواهد بود که در این روزها در شب جامه آبی کمرنگ در آن سالن نشستند و تماشاگر، نه بازیگر، نمایشی شدند که هیچ کس را به خنده نینداخت. مگر وقتی کارگردانان نمایش وحشت زده آخرین فرامین را به سربازان بیگناه ابلاغ می کردند و آن ها را می چیدند در بین زندانیان. چه خوب که شما روی گشوده و چهره نموده بودید. و چه خوب که همه عاملان و آمران این "بازی کثیف" پنهان بودند. ورنه روزی روزگاری به همین زودی نمی شد فوران خشم ها را علیه آن ها مهار کرد. ورنه فرزندانشان شرم داشتند در مدرسه بگویند آن بابامان بود.

روزی نه دور و نه دیر، زودتر از آن که به گمان آید همه رونهان کرده های پشت صحنه، حضور خود را در نمایشی چنین انکار خواهند کرد. همچنان که امروز دادگاه های چند دقیقه ای اوین دهه شصت هیچ صاحب و بانی و مدعی ندارد. انگار اشباح بوده اند. چنان می نمایند که در همه آن سال ها در اوین تنها یک نفر بوده است، آن هم اسدالله لاجوردی. نه بازجوئی و نه شکنجه گری، نه آزار دهنده ای و نه تواب سازی. فردا نیز امروزیان اشباح خواهند شد.

بگذار چنین شود. بگذار روی بپوشانند، بگذار نهان بمانند، بگذار بچه های امروز و فردا فراموش کنند اینان را. بگذار کس به آنان خشم نگیرد. سلاح ما در نبرد روبه رو مداراست و لبخند، مهربانی و گذشت، سلاح آنان که کینه و نفرت است، ارزانی خودشان.

فرمان بریدگان راست نمی گویند که اگر به حق و راست بودند، رو پوشیدنشان از چه بود. فرمان بریدگان همچون تمامی دروغگویان، در راندن ماشین دروغ خود ناتوانند، لو می روند. مگر نگفتند مدرک ها یافته اند از دخالت بیگانگان در ناارامی های پایان خرداد، مگر نگفتند می خواهند نشان دهند عاملان انقلاب مخلمی را، پس چرا همه ادعاها بر آب افتاد و حاصل این همه دین فروشی و لطمه به آبروی نظام و خود این شد که عده ای در لباس زندان بیایند و بگویند انتخابات واقعی بود و این دولت به خدا قانونی است. همان کاری که دادگاه های پائیز 32 تا 34 کرد که از همه زندانیان ورقه گرفت که به "دولت قانونی" ابراز علاقه کنند. در حالی که به قول شاعر تو خود انکار خودی تکیه به محراب مده.

یاد نگرفتند از افغانستان در اشغال با انتخابات چهار روز پیشش، کشوری که بعد از آزاد شدن از گیر طالب ها، همه می گویند باسوادترین، با فرهنگ ترین، متعادل ترینشان همان ها هستند که این سی سال را در ایران گذرانده اند، اینک نگاه کنید با چه ظرافت، در میان مین و بمب، خود را اداره کرد، در مملکت ویران و هر گوشه اش گروهی دست به اسلحه، دانستند چه کنند تا اعتماد مردم از دست نرود. اما در تهران ما همه در کارند که مگر با سروصدا و نمایش دادگاه، با رعب، با تهمت و ترساندن چهار سال مجال بگیرند.

در زمان جنگ جهانی، فیلم و تلویزیون و دی وی دی و ضبط صوت نبود، بنگاه های ارکسترال بودند و معروف ترینشان مهدی مصری نمایشگر و بازی ساز [به قول امروزی ها استاندآب کمدین] که رقاص و نوازنده و اکروبات کار خود را داشت و می توانست ساعت ها محفلی را گرم نگاه دارد. مهدی که خود سیاهکار برجسته ای بود در خاطراتش می گوید شبی به یک میهمانی فراخوانده شده، و همان زمان که سیم کش ها داشتند سیم میکروفن ها را می کشیدند تخت روی حوض می زدند و صحنه را آماده می کنند او می شنود که داماد در پنجدری دارد افشاگری ها می کند و عروس را ناشزه می خواند و واویلا.

صاحب مجلس سر می رسد و برای پوشاندن آن راز که از پرده داشت بر می افتاد از مهدی می خواهد که سنگ تمام بگذارد، و هر کار لازم است بکند و در عوض هم دستمزد مناسبی بگیرد. چنین می شود اما هنوز میهمان ها رسیده نرسیده یکی از بچه ها که از پشت بام سیاه بازی را تماشا می کرد [یا دعوت نداشتند یا فقیر بودند و لباس مناسب نداشتند] از همان بالا با مغز افتاد در حیاط. همسایه ها دویدند و بچه را روی دست بردند که به بیمارستان دولتی برسانند، ولی باز به وعده صاحب مجلس، مهدی مصری به صورتخانه دستور داد که هر چه در چنته دارند رو کنند. ویلون زن چنان ارشه می کشید که نزدیک بود خرک از جا در برود، ضرب زن چنان بر دمبک می نواخت که خشگ پوست داشت می درید. با همه این ها انگار در عروسی خاک مرده پاشیده بودند کسی جم نمی خورد. در عروسی شرکت نمی کرد. میوه ها دست نخورده مانده بود، سگرمه ها در هم بود، رقاصه ها هم نتوانستند شوری در جمع اندازند. دخترک و پسرک ها که حرکات اکروباتیک انجام می دادند چندین و چند پشتک و وارو زدند. اما نشد. از پنجدری صدای داد می آمد و از پشت بام صدای زاری مادر بچه ای که از پشت بام افتاده بود عروس هم آن قدر که گریه کرده بود ریملش آب شده و راه افتاده بود.

مهدی مصری می گفت فکری به سرم زد و دست داماد را گرفتم و کشیدم رو حوض و آن جا شروع کردم به رقصاندنش که بلکه این شوری در جمع بیندازد و مصیبت از یادشان ببرد، صدای انکری هم داشت اما یادش دادم دو دانگی بخواند، اما تو گوئی همه از سنگ و کلوخ بودند. مجلس یخ کرده بود و همه صورتخانه هم که میدان آمدند باز نائی از کس برنیامد. همه مسخرگی های عامل اثر نداشت. هیچ لطیفه ای نمی خنداند، هیچ متلکی لبخند بر لب ها نمی آورد، تازه دم در پاسبان با زور داشت بچه ها را از ورود به مجلس وامی داشت. بچه ها دم گرفته بودند سنگ و کلوخ و تیشه، این عروسی نمیشه. همین جا بود که صدای شیون مادر آن بچه که از بام افتاده بود بلند شد که حزین می خواند:


این کاخ که می بینی گاه از تو و گاه از من
جاوید نمی ماند، خواه از تو و خواه از من

کبکی به هزاری گفت پیوسته بهاری نیست
این خنده و افغان چیست، گل از تو گیاه از من

با خویش در افتادیم تا ملک ز کف دادیم
از جنگ کسان شادیم، داد از تو و آه از من

پايان خبر

Friday, August 28, 2009

بابک داد :حجاريان دوباره ترور شد

[«علامت سلامتي»: v به علاوه عشق به شما!]
سلام بر شما مخاطبان گرامي. از ايميل هاي محبت آميزتان، كامنت هاي دلپذيرتان و حمايت تان در فيس بوك سپاسگزارم. همچنين از حضورتان در صفحه حاميان بابك داد ممنونم. اين صفحه توسط دوستان ناديده و داوطلب،ايجاد و اداره مي شود كه از آنها هم صميمانه تشكر مي كنم.از تك تك شما ممنونم و بدليل عدم دسترسي به اينترنت، امكان جواب دادن به ايميلها و تشكر از شما را ندارم. گفتم علامت سلامتي ام را بجاي ضربدر روي ديوار، V بگذارم و در كنارش، عشقم را به شما بيان كنم.
«پي نوشت»: دادگاه امروز را «ترور دوباره حجاريان» ناميده ام. بار اول جسمي و بار دوم شخصيتي ترور شد و هر دوبار او بخاطر كينه توزي شخصي آيت الله خامنه اي و به دستور و توسط مأموران ايشان ترور شد. بعد از ترور اول، مردم دست به دعا برداشتند و سعيد به لطف خدا «احيا» شد و به دامان مردم برگشت. دوباره همگي دعا كنيم خدا كند از اين ترور شخصيتي هم جان بدر ببرد! هم سعيد و هم ساير «ترورشدگان» در اين بيدادگاههاي نظام. فردا درباره اين قضيه مطلبم را منتشر خواهم كرد اگر عمري باشد انشاءالله. اگر حال خوبي به دلهاي پاكتان دست داد، با هر زباني كه با خداي خودتان معاشقه و گفتگو مي كنيد، دربندان عزيز و خانواده هايشان و زخم خوردگان اين نظام جائر و همه مردم را دعا كنيد. ما را هم از دعا و انرژي مثبتتان بهره مند كنيد.ياحق!

بابک داد : آيت الله خامنه اي مقصر «هتك آبروي نظام» است

آيت الله خامنه اي ديروز در ديدار با دانشجويان بسيجي، «هتك آبروي نظام مقابل ملتها» را مسئله اصلي دانست و تلاش كرد اتفاقات كوي دانشگاه يا جنايات در زندان كهريزك را «كوچك نمايي» كند و كم اهميت نشان دهد. ديروز ايشان باز هم به دانشجويان بسيجي «مجوز برخورد» با معترضان در دانشگاهها را داد و مانند خطبه هاي 29 خرداد، با تهديد و هشدار با دانشجويان معترض سخن گفت! با اين همه، بر خلاف سخنان قبلي اش درباره دخالت «انگليس خبيث و نجس! و آمريكا» در اعتراضات بعد از انتخابات، ديروز اعتراف كرد ارتباطي ميان پيش قراولان اعتراضات با كشورهاي خارجي نديده است! و رسما" ادعاي قبلي خود را پس گرفت! آقاي خامنه اي همچنين با «كوچك نمايي» جنايات كهريزك، وعده داد با عوامل آن قتلها و جنايات برخورد خواهد شد. لابد به زودي عده اي «عوامل خودسر!» به ملت معرفي و مثل «تيم ترور حجاريان»، آنها از يك «دخمه» بيرون مي آورند و مثلا" محاكمه مي شوند. اما هيچكدام از اين سخنان، «نگراني عميق» آقاي خامنه اي را پنهان نكرد: هتك آبروي نظام مقابل «ملتها»! و چرا ملتها؟
ظاهرا" «ولي امر مسلمين جهان» فهميده است بعد از كودتا و افشاي جنايات فجيع پس از انتخابات، براي «نظام» نزد ملتهاي مسلمان و عربي و جهانيان ديگر هيچ قداست و آبرويي باقي نمانده است. اما هنوز با فرافكني، قصد دارد آدرس اشتباهي بدهد و ديگران را مقصر اين هتك آبرو معرفي كند.در حالي كه خرد و كلان دريافته اند شخص آيت الله خامنه اي، به عنوان آمر و فرمانده كل قوا، مقصر اصلي تمامي جنايات صورت گرفته در خيابانها و زندانهاست و تنها خود ايشان «مقصر اصلي هتك آبروي نظام» است و بس!
مسئله اي كه آقاي خامنه اي هنوز درنيافته است «ابعاد هولناك» اين جنايتهاي ضدبشري و اهميت آنها براي «ملتهاي جهان» است كه با «كوچك نمايي» و لفاظي هاي هميشگي، نمي تواند روي آنها خاك بپاشد و از حافظه ذهني مردم جهان محوشان نمايد. ايشان نگران «هتك آبروي نظام در بين ملتها» است اما از اين واقعيت روي بر مي گرداند كه خود ايشان و دولت منصوبش و نيروهاي نظامي و شبه نظامي تحت امرش، تنها ظرف همين چندماه، ديگر هيچ آبرويي براي نظام باقي نگذاشته اند و برخي ملتهاي مسلمان كه زماني به ايران به عنوان پايتخت اسلام ناب(!) نگاه مي كردند، امروز از خبر «تجاوز به پسران و دختران زنداني» در زندانهاي ايران اسلامي(!) به خود لرزيده اند و شوكه شده اند. مردم دنيا اكنون فيلمها و خبرهاي جنايتهاي ضدبشري و ضدديني اين نظام برعليه شهروندان بي دفاع خود را ديده اند و آن «حباب تقدس نظام» نزد ملتهاي جهان تركيده است.
گاهي بايد از اين كودتاي اخير، به عنوان يك «عدو» كه «سبب خير» شد، شكرگذاري كرد. اگر كودتاي 23 مرداد رخ نمي داد، آيا پرده هاي واقعيت از چهره حقيقي و اقدامات جنايتكار نظام تحت رهبري آقاي خامنه اي، اين چنين «يكجا» برداشته مي شد؟ اگر مقام معظم رهبري اندكي تدبير و عقلانيت و امانتداري و عدالت داشت و به «رأي مردم» گردن گذاشته بود و مهندس موسوي رئيس جمهور مي شد، آيا راز سالها جنايات مقام عظماي ولايت و اقليت حاكم وابسته به ايشان «نزد ملتها» فاش مي شد؟ ترديد نكنيد اين لطف خدا بود كه كودتا و جنايات بعدي رخ دهد تا آبروي افراد پاكدامني مانند موسوي و كروبي و خاتمي و ساير اصلاح طلبان، دوباره بري «حفظ آبروي اين نظام» خرج نشود.«و عَسي ان تكرهوا شيئا" و هو خير لكم!»( اي بسا چيز ناخوشايندي، باعث خير تو باشد!)
سالهاي سال مردمي كه عزيزانشان در زندان سال 67 اعدام شدند و اجسادشان شبانه در گورستان «خاوران» دفن شده بودند، نتوانستند «ملتهاي جهان» را به حقيقت جنايات سال 1367 در زندانها مجاب كنند و واقعيت «آبروي نظام» را نزد ملتها افشا كنند. اما دفن شبانه اجساد منجمد شده تعدادي از قربانيان جنايات اخير در بهشت زهرا، به لطف رسانه هاي جهاني و اينترنت، ناگهان تمامي اذهان جهاني را متوجه خود كرد و به حيرت انداخت و حقانيت ادعاي خانواده هاي كشته شدگان سال 67 را «به ملتها» اثبات نمود. آنچه باعث خوف آقاي خامنه اي شده، هتك آبروي نظام ولايي او «نزد ملتهاست» وگرنه دولتها هيچ اعتقادي به حقانيت اين نظام ندارند (به همين دليل زير بار اتمي شدن ايران نمي روند) و شهروندان ايراني هم كه سالهاست از عمق بسياري از جنايات نظام باخبر هستند.
در كشوري كه داعيه دار پرچمداري اسلام ناب محمدي است و مدعي بود تحت امر «ولايت فقيه مجتهد و عادل و جامع الشرايط» اداره مي شود و زمينه ساز ظهور حضرت صاحب الزمان است، به پسران و دختران اين مردم «تجـــاوز» شده است! فقط به صرف اعتراض به تقلب انتخاباتي كه آن تقلبها و كودتا هم با دستور و حمايت همه جانبه رهبري انجام شد. به زندانيان بي دفاع در زندانها با «شيشه نوشابه»، با «باتوم» و توسط عده اي از مأموران كثيف ايراني و لبناني تبار، «تجاوز جنسي» صورت گرفت و همگي بر مبناي همان دستور «برخورد بيرحمانه» آقاي خامنه اي انجام شد. آبروي نظام ولايي در كل جهان اسلام بر باد رفت و يكباره آن هاله تقدس تصنعي نظام نابود شد. آيا اين چيزي جز وعده الهي است كه ظالمان را بدست خودشان بي آبرو و نابود مي سازد؟ چرا ايشان خود را به نفهميدن مي زند؟ و چرا بدنبال مقصر ديگري غير از خود مي گردد؟ چه كسي در خطبه هاي نمازجمعه 29 خرداد، دستور برخورد با معترضان را صادر كرد؟ و امروز چه كسي غير از آقاي خامنه اي مسئول «بي آبرويي نظام» نزد ملتها و دولتهاي جهان است؟
در انتخابات اخير دنيا و همه «ملتها» ديدند و شنيدند كه «ولي فقيه عادل»(!) چه بي عدالتي ها و تقلبها و خيانتهايي به آراء مردم كرد و آقاي خامنه اي چگونه بيرحمانه دستور برخورد با معترضان را صادر نمود. ملتها ديدند دختر معصومي را كه با شليك مستقيم بسيجيان، بر زمين افتاد و جان داد. و ديدند بسيجياني را كه از پشت بامها با نهايت خشم، مردم بي دفاع را به رگبار مسلسل مي بستند. و ديدند اجساد قربانيان را كه در قبال دريافت پول و به شرط عدم برگزاري مراسم ترحيم به خانواده هاي سوگوارشان تحويل مي دادند. و ديدند دفن شبانه قربانيان را و... اما افشاي خبر تجاوزهاي جنسي در زندانها و بخصوص كمپ «آشويتس ايران» كهريزك، ته مانده آبروي نظام را نزد همه ملتهاي جهان برد. اين جنايات هم به لطف همين كودتا از پرده بيرون افتاد و «عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد!» افشاي اين اعمال ضدبشري و كثيف در «ام القراي اسلام!» ساير جنايتهاي دوران رهبري آيت الله خامنه اي را «يكجا» عيان نمود. در اين نظام اسلامي(!) به دستور شخص رهبري و عوامل منصوبش مانند احمد خاتمي و احمد جنتي، «برخورد بيرحمانه» و كشتار مردم و دستگيريهاي جمعي معترضان و جنايت تاريخي «تجاوزهاي جنسي» به پسران و دختران در زندانها رخ داد. مسئول هتك آبروي نظام و رهبري، شخص آيت الله خامنه اي است. نكته مضحك اينجاست براي بررسي اين تجاوزها، از يك «قرباني تجاوز جنسي» در كمپ كهريزك پرسيده اند: «ميزان دخول آلت مأموران» چقدر بوده؟ و آيا مأمور مربوطه به مرحله «انزال» و ارضاي كامل رسيده يا خير؟ و قاضي ادعا مي كند بر اساس «اصول شرعيه!» بايد ميزان و انزال معين و اثبات باشد تا «تجاوز» از لحاظ شرعي اثبات شود!
آقاي خامنه اي به عنوان يك «فقيه عادل جامع الشرايط» آيا نمي داند كه به برخي از زندانيان با شيشه نوشابه و يا باتوم و لوله و حتي با شلنگ تجاوز شده، كه نه «ميزان دخول»(!) آنها مشخص است و نه قابليت ارضاء و انزال دارند؟! آيا تضميني براي قربانيان هست كه جراحتهاي شديد خود را به كساني نشان بدهند كه به فكر «ميزان دخول» هستند و مي خواهند با اين روشها، اصل جنايت را كمتان كنند؟ حالا «تعارض» را ببينيد! در همين كشور اسلامي، يك زن را به صرف حضور در خانه يا بستر يك مرد نامحرم، مستوجب «سنگسار» مي دانند و قاضي، مطلقا" كاري به «ميزان دخول آلت» يا «ارضاي مرد» ندارد و هرگونه سئوالي را در اين باره «وارد» نمي داند! صرف «هم بستري» حتي اگر هيچ عملي هم رخ نداده باشد، براي صدور حكم ضدبشري «سنگسار» كافي است تا زن و مرد بدبخت را تا گردن زير خاك فرو كنند و با سنگ ريزه آنقدر بر سرشان بكوبند تا بميرند!
اكنون ملتهاي اسلامي كه آقاي خامنه اي در آرزوي «زعامت» آنها بود، ديگر ذرّه اي به عدالت، ايمان، پاكي و خلوص ايشان به عنوان «ولي امر مسلمين» اعتقادي ندارند و براي همين ايشان چنين از هتك آبروي نظام (نظام يعني خود ايشان) نزد ملتها خشمگين شده است. آقاي خامنه اي كه رؤياي زعامت مسلمانان جهان را در سر دارد، به خوبي مي داند سالهاست نزد «دولتهاي اسلامي» آبرويي براي نظام باقي نگذاشته است و به اين دل خوش كرده بود كه با اختلاف افكني بي دولتها و ملتهاي مسلمان، زعيم و «ولي امر ملتهاي مسلمان» شود. غافل از اينكه جنايتهاي نظام تحت رهبري ايشان، چنان «يكباره و يكجا» از پرده بيرون افتاده كه حتي نزد قشر ناآگاه جامعه خودمان هم آبرويي براي نظام و شخص رهبري باقي نمانده است. بي اعتقادي به عدالت و ايمان آقاي خامنه اي در ميان مردم كشور خودمان هم به وضوح چندين برابر قبل شده است. مقام معظم رهبري اين واقعيت را در «اعلام شروع ماه رمضان» و «بي اقبالي» مسلمانان كشورها به رساله هاي عمليه ايشان به روشني ديده و تازه متوجه شده كه چه هزينه هاي كلاني كه براي رياست جمهوري احمدي نژاد و كودتاي ننگين 23 خرداد پرداخته است.براي همين، تازه نگران «هتك آبروي نظام(بخوانيد خودش) نزد ملتها» شده است.
اينها نشان مي دهد عمر حقيقي اين نظام به آخر رسيده و فقط از لحاظ «اسمي» پابرجاست. اين تجاوزهاي كثيف، باعث شد «تقدس» نظام اسلامي در ميان مسلمانان و ساير ملتهاي جهان از بين برود و مسئولان فاسد نظام اسلامي ايران، ديگر نتوانند نزد كشورهاي مسلمان، خود را «كاسه داغتر از آش» و «كاتوليك تر از پاپ» بنمايند و اينجا و آنجا به بهانه دفاع از مسلمانان مظلوم جهان، دست به ماجراجوئي و ايجاد اغتشاش و جنگ افروزي بزنند!
اينها تلاشهاي واپسين يك «حكومت پايان يافته» است. و كسي جز شخص آقاي خامنه اي، مقصر هتك آبروي نظامي نيست كه ادعاي جانشيني و نيابت امام زمان را داشت اما اكنون نزد ملتهاي جهان، بي حيثيت شده است. اين تقاص خونهاي به ناحق ريخته شده اي است كه به گفته بزرگان ديني، به زودي دامان قاتلان و آمران آن را مي گيرد. اعتراف رهبر به «بي آبرويي نظام نزد ملتها» اعترافي بسيار با اهميت تر از اعترافات نمايشي بيدادگاههاي اخير است و جالب اينكه، اين اقرار بزرگ زير شكنجه و فشار از آقاي خامنه اي گرفته نشده است. اين نشانه فروپاشي نظامي است كه به حكم روزگار، به دست خود باعث فروپاشي خود شده و «خود كرده را تدبير نيست!»
نوشته اي بود از بابک داد در 7:36 PM 63 ديدگاه موضوعات: تجاوزهای کهریزک، نظام، کودتا، آیت الله خامنه ای

رد پای ارگان مصباح در بازجویی های اصلاحطلبان




--------------------------------------------------------------------------------

با رجوع به آخرین شماره نشریه "پرتو سخن" که توسط ارگان مصباح یزدی قبل از بی دادگاه چهارم کودتاچیان منتشر شده است، در مطلبی با عنوان "كودتاي سبز" با قلم "ع. ش. روحانی" می توان شاکله اتهامات دادخواست دادستانی را مشاهده نمود. در این مطلب همچون توهمات ارائه شده در دادخواست، به نقش تئوریسین های غربی همچون جان لاک، هابرمارس و سوروس در حوادث اخیر ایران اشاره شده است که بی شک هر خواننده هوشیاری با تقدم چاپ این نشریه قبل از بی دادگاه چهارم، به هدایت بازجویی ها توسط مسئولین این ارگان پی خواهد برد.

پايان خبر

یادداشت تحلیلی علی مزروعی عضو دفتر سیاسی جبهه مشارکت ایران اسلامی در خصو ص نوع حکومت در نظام دینی مسلمانان

6 شهریور 88



تاریخ اسلام بیانگر آن است که پیامبر گرامی اسلام پس از آنکه نمایندگانی از سوی قبایل و مردم ساکن در یثرب با او ملاقات و از او درخواست کردند که به بلاد آنها برود و مسئولیت رهبری و اداره آنجا را بعهده بگیرد راه هجرت به این شهر را با یاران خود در پیش گرفت و با تغییرنام آن به "مدینه" بنیان حکومت و تمدنی را گذاشت که نه تنها الگویی برای مسلمانان شد بلکه با گذشت زمان جهانگیر شد و تمدنی بزرگ را بوجود آورد .

با این حال می دانیم که پس از رحلت پیامبر در انتخاب جانشین پیامبر برای رهبری حکومت اختلافاتی بروز کرد که محل بحث کنونی این مقال نیست اما بنا برروایت شیعی و آنچه بزبان مولاعلی در نهج البلاغه ثبت و ضبط است مسلمانان پس از گذشت 25 سال قیامی را علیه خلیفه سوم بدلیل خروج از سیره و شیوه نبوی در امر حکومتداری و عدالت ورزی سامان دادند که به قتل عثمان منجرشد وآنگاه قیام کنندگان روی به خانه علی آوردند و از او خواستند که رهبری و زعامت مسلمین را بپذیرد و حکومتداری کند .

مولاعلی پس از مقاومت بسیار سرانجام با بیعت افرادی که قاطبه مسلمانان را نمایندگی می کردند این مسئولیت را پذیرفت و سیره و شیوه حکومتداری رسول خدا را تداوم بخشید که سرانجامش شهادت در محراب بود . در مورد حکومتداری پس از او نیز توسط فرزندش امام حسن همین رویه جاری بود تا زمانی که آن حضرت در جنگ با معاویه دریافت پشتوانه کافی مردمی برای ادامه حکومت ندارد و بناچار برای حفظ آموزه های اصیل دینی و شیعیان وفادار به امضای صلح با معاویه تن داد ، و از این پس و در گذر زمان شیوه حکومتداری در جامعه اسلامی با آنچه سیره نبوی و علوی بود فاصله بسیار گرفت .

معاویه پس از غلبه و سلطه بر بلاد اسلامی با تاثیر پذیری از شیوه حکومتداری امپراطوری های کهن روم و ایران نظام سلطنتی را در قالب خلافت اسلامی احیاء کرد و تلاش کرد از طریق دستگاه تبلیغی حدیث سازان و امامان جمعه و جماعت و... به آن لباس ایدئولوژیک و دینی بخشد(به تعبیر زیبای امام علی پوشاندن پوستین وارونه بر اسلام) ، و اینگونه شد که خلافت وجانشینی بگونه نظام های سلطنتی توسط معاویه وراثتی شد و بیعت گیری برای خلیفه با زور و غلبه ، و حسین بن علی که حاضر به بیعتی اینگونه نشد با یارانش در دشت کربلا به عنوان خارجی (یعنی خروج کنندگان برحکومت) شهید شدند تا با خونشان خروج کامل خلافت اسلامی مستقرشده ازآموزه های اصیل اسلامی و سیره نبوی و علوی را فریاد زنند و...

اما و صد اما که در برابر غلبه خاندان بنی امیه بر بلاد اسلامی دستگاه تبلیغی همچنان بکار بود و کم کم نظریه پردازی برای توجیه شیوه حکومتی ماهیتا سلطنتی وظاهرا خلافت اسلامی شکل گرفت و به رغم سرنگونی بنی امیه و روی کار آمدن بنی عباس این نظریه پردازی بدلیل نفوذ ایرانیان و اندیشه ایرانی عمق و استدلال بیشتری یافت . نظریه ای که در ادبیات دینی بخشی از علمای اهل سنت به عنوان « نظریه تغلب » توجیه و مشهور شد و لب و لباب این نظریه این بود که در غیبت حاکم واجد شرایط ( عالم و عادل و مدیر و مدبر و...) اگر فقدان حاکم موجبات عدم امنیت و هرج ومرج در جامعه اسلامی شود باید به حاکمیت جائر تن در داد و قیام علیه چنین حاکمی جائز نیست !

در واقع این نظریه پردازان با استناد به برخی آموزه های دینی و ضرورت های اجتماعی ( یا به عبارت صحیح تر واقعیت های موجود) بین "فقدان امنیت " و "حکومت جائرانه" نوعی مبادله برقرار ساخته و پذیرش حکومت جور را برای برقراری امنیت در قالب قاعده اضطرار توجیه می کردند . واینگونه بود که قاعده « حق با غالب است » یا « حکم و حکومت با غلبه کننده است » به قاعده ای رایج در عرصه حکومتداری در جوامع اسلامی تبدیل شد ، قاعده ای که بخوبی می توانند توجیه کننده و توضیح دهنده حاکمیت های سلطنتی و استبدادی پس از اسلام در ایران ودیگر بلاد اسلامی باشد .

این موضع غالب عالمان دینی اهل سنت بوده است اما اینرا بیفزایم که در گذشته و به ویژه در دوران معاصرنظریه پردازان و عالمانی از اهل سنت مخالف این نظریه بوده و حتی جان خود را درراه مبارزه با حکام جوراز دست داده اند اما تفکر همه عالمان و نظریه پردازان شیعی درطول تاریخ پس از اسلام در برابر این نظریه بوده و آنرا از بیخ و بن ناحق و نادرست می دانستنه اند و تا جایی که دانش اندک این نویسنده قد می دهد هیچگاه عالمان شیعی قاعده « حق با غالب است » را توجیه کننده حکومت های استبدادی ذیل نام خلافت اسلامی ندانسته اند و بسیاری از اینان حتی حکومت های شیعی از راه زور و غلبه را در زمان حاکمیتشان غاصب و اطاعت از آنانرا ناروا اعلام کردند .

این تفکر شیعی که برآمده از آموزه های اصیل اسلامی و متکی یر سیره و شیوه نبوی و علوی در مقوله سیاست و حکومت است « حق حاکمیت » و نه « حق » را از آن مردم ( به تعبیر امروزی شهروندان ) می دانند ، و این همان اصلی است که درتدوین و تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران توسط خبرگان برگزیده ملت ذیل اصل 56 آمده و به رای اکثریت شهروندان ایرانی رسیده است ، خبرگانی که حدود 50 نفر آنان از عالمان دینی و مجتهدان مسلم شیعی بودند .

اصل 56 صراحت و تاکید دارد :" حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و هم او، انسان را بر سرنوشت اجتماعی خویش حاکم ساخته است. هیچ‌کس نمی‌تواند این حق الهی را از انسان سلب کند یا در خدمت منافع فرد یا گروهی خاص قرار دهد و ملت این حق خداداد را از طرقی که در اصول بعد می‌آید اعمال می‌کند. "

آیا از این روشنتر می توان دریافت که آنانی که در شرایط امروز ایران منبع مشروعیتی غیر از رای مردم برای « حق حاکمیت » می جویند قرابتی با این اصل قانون اساسی و آموزه های اصیل اسلامی و شیعی ندارند حتی اگر در لباس عالم دینی سخن گویند و نظریه پردازی کنند؟ ظاهرا اینان همانند بخشی از عالمان اهل سنت با تاثیرپذیری از شرایط زمانه و حاکمیت کنونی طرفدار « نظریه تغلب » شده اند و بعضا با طرح " حکومت اسلامی " بجای " جمهوری اسلامی " و اینکه رای و خواست مردم شرط حدوث حکومت اسلامی است اما شرط بقا نیست و پس از حدوث حکومت آنرا به هرقیمت و بهایی حتی با اعمال زور و غلبه باید حفظ کرد راه احیای نظامی را هموار می کنند که در گذشته بارها و بارها تجربه شده است و البته اینان این نظریه پردازی را نه ذیل عنوان شناخته شده متقدم یعنی « تغلب » بلکه ذیل عناوینی همچون « استبداد استدلالی » یا « دیکتاتوری مصلح » یا « حکومت اسلامی » صورت بندی می کنند . البته اگر به سوابق فکری و نظری برخی از این عالمان در سالهای قبل از انقلاب و حتی صدر انقلاب رجوع کنیم در می یابیم که هم اینان در آندوران هر گز چنین نظری را ابراز نداشته اند !

سوگمندانه باید گفت امروزه آثاراعمال « نظریه تغلب » را می توان در بخش هایی از حاکمیت وبه ویژه نهادهای امنیتی و نظامی و انتظامی و قضایی جمهوری اسلامی کشور دید . و با تکیه براین نظریه می شود در رای شهروندان دست برد و به اعتراض آنها وقعی ننهاد و با شدیدترین وجه به سرکوبی آنها برخاست و فعالان سیاسی و اجتماعی را به بند کشید و ... و خلاصه به هر قیمت و بهایی باید به حفظ حکومت پرداخت واینگونه پس از 15 قرن مبارزه فکری و سیاسی عالمان شیعی با « نظریه تغلب » امروز این نظریه در جامعه ای شیعی و در عرصه حکومتی میداندار شده است و قطعا نهادینه شدن این تفکر می تواند توجیه گر نظامی برپایه استبداد دینی بدتر از استبداد سلطنتی گذشته در ایران شود .

در اندیشه اسلامی و شیعی هیچگونه مبادله ای بین دومقوله " امنیت " و " حکومت جور " نمی توان یافت تا توجیه گر « نظریه تغلب » باشد و در هر شرایط وجهی برای پذیرش حکومت جور نمی توان یافت و قطعا وجود چنین حکومتی خود بزرگترین عامل ناامنی است و بر همه شهروندان است که تسلیم چنین حکومتی نشده و برای دستیابی به حکومتی عادل دست به اقدام زنند .

در پایان به نکته ای اشاره کنم که وقتی از « حق » سخن می رود می دانیم که این واژه وجوه و مولفه های بسیار دارد ازجمله حق حیات ، حق انتخاب ، حق عقیده داشتن ، حق آزادی ،...و حق حاکمیت . آنچه منظور این مقال است « حق حاکمیت » است و نه « حق » در مفهوم کلی اش ، چرا که تکلیف « حق و حقانیت » در مسائل فکری و عقیدتی در عالم و مباحث نظری روشن می شود و ارتباط چندانی با عرصه عملی و حکومتداری ندارد . همانگونه که قاعده « حق با غالب است » در عرصه سیاست و حکومت هیچگونه حقانیتی به غلبه کنندگان نمی دهد رای اکثریت نیز هیچگونه حقانیتی برای منتخبان جز« حق حاکمیت » به همراه ندارد . در تفکر اسلامی شیعی برای حاکمیت هم شرط « حقانیت » لحاظ شده و هم شرط « حق حاکمیت » از طریق رای و بیعت اکثریت شهروندان ، بگونه ای که می توان اینها را شرط لازم و کافی برشمرد . به عبارت دیگر اگر شرط لازم یعنی حقانیت فرد برای حکومت مهیا باشد اما شرط کافی که همان رای و بیعت اکثریت شهروندان است فراهم نباشد ( همانند دوران 25 سال پس از رحلت پیامبربرای مولا علی) طبعا حکومت این فرد ممتنع و ناشدنی است اما بر عکس این موضوع می تواند اتفاق کند و آن اینکه فردی با رای اکثریت مردم بتواند حاکم شود بدون اینکه حقانیت داشته باشد و اینجاست که نظریه پردازان شیعی دچار وسواس و دردسر می شوند چرا بدلیل عدم حقانیت فرد حاکم ناچار به نفی « حق حاکمیت » از طریق رای اکثریت مردم می شوند و از اینروست که برخی از این نظریه پردازان برای فرار از این وضعیت و رخداد و با توجه به اینکه برای فرد حاکم فعلی در جمهوری اسلامی ایران « حقانیت » قائل اند به دام نفی و رد « حق حاکمیت » ازطریق رای اکثریت مردم فرو افتاده و عملا به « نظریه تغلب » که در سوابق اندیشه اسلامی شیعی جایی ندارد ، راه می برند ! چاره رفع تعارض بین « حقانیت » و « حق حاکمیت » فرو افتادن در دام این نظریه باطل و غیردینی نیست بلکه راه چاره در بدست آوردن رای و نظر مردم با « حقانیت » دینی است همانکاری که در دوران معاصر عالمان و اندیشه ورزان متعهد دینی انجام دادند و امام خمینی تلاش های آنان را به ثمر نشاند و نظامی را بر دو پایه « حقانیت » ( مشروعیت الهی و دینی) و « حق حاکمیت » شهروندان( مشروعیت مردمی و سیاسی ) بنیان گذاشت وحفظ این نظام هم مشروط به حفظ ایندو پایه بطور همزمان است و در واقع در نظام اسلامی « جمهوریت » و « اسلامیت » در هم تنیده و بهم پیوسته است چراکه این نظام ماهیتی فکری و عقیدتی دارد و جز با قبول و پذیرش داوطلبانه شهروندان قابل تحقق نبوده و نخواهد بود و هرگونه ترجیح یا جدایی بین ایندو شکل و محتوای این نظام را دگرگونه می کند و تکیه به « نظریه تغلب » و حفظ اسلامیت نظام نیز در این باره راهگشا نخواهد بود . هرچند اینروزها به نظر می رسد که قاعده « حق با غالب است » راهبرد برخی حکومتگران شده است اما بر همه دلسوزان و وفاداران به آرمانهای اصلی انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن به ویژه عالمان و اندیشمندان ماست که بار دیگر با طرح این سئوال که « آیا حق با غالب است » به پاسخگویی پردازند و بر باطل بودن این قاعده و اصالت و درستی « حق حاکمیت » مردم تصریح و تاکید نمایند و اینکه بدون رای و نظر اکثریت شهروندان حتی اگر فرد « حقانیت » داشته باشد حق حکومت ندارد و با زور و غلبه هم نمی تواند « حق حاکمیت » بدست آورد و اگر اینگونه کند قطعا دیگر نه تنها « حقانیت » ندارد بلکه چون ازدائره عدالت خارج وبه دائره استبداد و دیکتاتوری ورود کرده بنا به کلام امام خمینی خودبخود معزول و اگر به حکومت ادامه دهد غاصب است . در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران « حق حاکمیت » از آن شهروندان ایرانی است و تحت هیچ شرایط و عنوانی این حق را نمی توان ازآنها گرفت یا آنرا بی معنا و دگرگونه کرد و رای مردم بی اثرساخت و با زور وغلبه بر آنها حکومت کرد .

خلاصه مقال اینکه سیره نبوی و علوی در حکومتداری هیچگونه قرابتی با سرکوب و زور و غلبه نداشته است و ایندو که به صفت عصمت آراسته بودند جز با قبول و پذیرش مردم بر سریر حکومت و زعامت جامعه اسلامی تکیه نزدند چه برسد به افرادی که حتی اگر واجد همه شرایط لازم باشند به هرحال جایزالخطا هستند و باید نظارت دائم شهروندان بر آنها باشد تا از مسیر عدالت خارج نشوند و
...

Thursday, August 27, 2009

نامه یک عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی به دو سعید، حجاریان و شریعتی




استعفایتان پذیرفته نشد



نوروز: حنیف مزروعی عضو کمیته اطلاع رسانی جبهه مشارکت ایران اسلامی در نامه ای به یاران در بندش در جبهه مشارکت به آنها نوشته است که استعفایشان را اعضاء حزب نمی پذیرند

متن این نامه به شرح زیر است:


برای آموزگار همه ما، سعید حجاریان و برای برادری که همواره به برادریش افتخار کرده ام و خواهم کرد، سعید شریعتی.


برادرانم،

نمایش مضحک دیروز را دیدیم و شما را نیز؛ دیدیم که چگونه فرزند راستین انقلاب و اصلاحات که هنوز اثرات جراحت سفاکان بر صورتش نمایان است با تنی بیمار و ناتوان در مقابل دادگاه که نه، بیدادگاهی قرار گرفته است و بر اثر ظلمی که بر جان و تنش روا شده توان سخن گفتن ندارد.

دیدم که فرزند راستین اصلاحات چگونه به جبر در نمایشی سخیف و خنده دار حاضر شد، اما من و مایی که سالهای سال است با سعید شریعتی کار کرده ایم و او را خوب می‌شناسیم می‌دانیم که سعید ما آنی نبود که دیروز در پیشگاه بیدادگاه ظالمان حاضر شده بود.


برادران بزرگوارم،

متن هایی که از قول شما نوشته شده بود و شما نیز به دلایل موجه خودتان آنان را خواندید، همه ما شنیدیم و همگان همچنان به صلابت و بردباری و استقامت شما ایمان داریم و می ستاییم راهتان را که راه ما نیز هست.

بدانید که اگر امروز پرچمی را برادر یا خواهر من به هر دلیلی بر زمین بگذارد، فردا ما و شما آن پرچم را برخواهیم داشت و فریاد خواهیم زد عقیده سبزمان را و نشان خواهیم داد که روز همانی است که دیده اند و نمی شود با هیچ نمایشی پرده بر چهره خورشید کشید و حقیقت زمان و جهان را کتمان کرد.

اگر امروز گرفتار ظلم و جور و باتوم و شلاق و هزار ستم دیگر شده و به عقیده نداشته برای حفظ هزاران دستاورد دیگر معترف شده ایم، بدانید اندکی پیش از ما، دیگری در راه ما قرار گرفته است و این راه را پایانی نیست.


برادران عزیزم،


ما همه از یک خانواده ایم و اعضای یک خانواده با مشورت یکدیگر تصمیم به ماندن و رفتن و انجام هر کار و فعالیتی می‌گیرند و اصولا برای همین است که همه ما عضو تشکلی هستیم که در ابتدای نام آن، پیش از هر چیز دیگر کلمه "جبهه" را نوشته ایم.

جبهه ای که می‌شناسیم و شما معلمان سیاست برایمان تعریف کرده‌اید، یعنی حرکت جمعی و تصمیم جمعی. همانطور که در عمر 11 ساله مشارکت همیشه و در همه مقاطع جمعی تصمیم گرفته‌ایم؛ گاهی شما به رای جوانانی چون ما و گاهی هم ما به رای با تجربگانی چون شما گردن نهاده‌ایم.

اما امروز ما یاران اسیر در بیرون از اوین در تصمیمی جمعی به شما برادران آزاده ای که در آزادترین نقطه این خاک که همان اوین است گرفتار آمده‌اید می‌گوییم که استعفایتان شاید برای کودتاچیان مایه تبلیغات تلویزیونی و شوهای سخیف باشد، اما برای ما پذیرفتنی و باورکردنی نیست و صندلی‌های خالی‌تان در ساختمان 180 سمیه منتظر شما هستند تا سرافرازانه به میانمان بازگردید و همچنان به ما درس اخلاق و سیاست و حکمت بیاموزید.

برادر کوچک تان: حنیف مزروعی

منتشر شده در روز آنلاین

یادداشتی از عضو ارشد جبهه مشارکت در خصوص نمایش بیدادگاه امروز


کوه موش زائید



سریال دادگاه های نمایشی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم که در پی اثبات عدم تقلب از طریق اعترافات بازداشت شده گان است در چهارمین پرده وارد سوژه تازه ای شد و آن صدور کیفرخواست علیه دو حزب اصلاح طلب جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و تقاضای انحلال این دو تشکل سیاسی از سوی دادگاه انقلاب بود .

جدای از اینکه تشکیل چنین دادگاهی برای بررسی عملکرد دوحزب سیاسی در قالب کیفرخواست صادره ، که نماد بارزی از تحریف مواضع فکری وسیاسی این دوتشکل با استناد گزینشی و دلخواه و ناقض به برخی اسناد منتشره آنها می باشد ، هیچگونه انطباقی با موازین حقوقی و قانونی جاری و در راس آنها اصل 168 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که صراحت دارد :" رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد. نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون ر اساس موازین اسلامی معین می‌کند. " و قانون احزاب ندارد و به لحاظ شکلی و محتوایی باید آنرا شکستی دیگر برای کودتاگران نامید چرا که اینان با برگزاری این دادگاه نمایشی بخوبی نشان دادند که در پی قبضه کردن کامل قدرت و از بین بردن هرگونه دگراندیشی حتی در قالب احزاب رسمی و شناسنامه دار منتقد حتی در چارچوب ساختار حقوقی جمهوری اسلامی ایران هستند .

در کیفرخواست صادره در مورد این دو حزب این است که چرا این تشکل ها مواضع فکری و سیاسی متفاوتی نسبت به جناح حاکم داشته و برخی سیاست های جاری را نقد می کردند و در پی تغییر این سیاستها از راه انتخابات و بدست گیری قدرت بوده اند . البته این امر بروشنی مکنونات درونی جریان حاکم و دولت کودتایی را مبنی بر مخالفت با هرگونه فعالیت سیاسی و حزبی مستقل وسیاست ورزی بر پایه مولفه هایی که جمهوریت نظام را معنادارو مستقرمی سازد بیش از پیش بر ملا کند .ازجریان حاکم که در سالهای اخیر و به ویژه در ایام انتخابات ریاست جمهوری دهم وپس از آن در عکس العمل به اعتراضات مسالمت آمیز مردمی نسبت به انجام تقلب در این انتخابات بخوبی نشان داده است که هیچگونه باوری به تمامیت اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و موازین حقوقی جاری ندارد و در این مسیرکمترین ارزش و اعتباری برای اصول فصل حقوق ملت در قانون اساسی قائل نیست وبه صراحت همه ایرانیان را بصورت توده وار و غیر متشکل به اطاعت بی چون و چرا از جریان حاکم دعوت کرده و اعلام می کنند که اطاعت از رئیس دولت اطاعت از خداست ، و لابد هرگونه اعتراض وانتقاد و مخالفت با سیاست های این دولت را گناه و معصیت و مستوجب مجازات دنیوی و اخروی می دانند ، انتظاری جز این نبود که برای تثبیت کودتای انجام شده به اجرای این پرده دادگاه نمایشی بپردازد و خواهان انحلال دو حزبی شود که با سخت جانی مومنانه و به رغم تمامی محرومیت ها و نامهربانی ها در میدان دفاع ازآرمان های اصیل و بلند انقلاب اسلامی یعنی " استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی " و خط امام خمینی ایستاده و به افشای جریانی که در پی هدم جمهوریت و تهی ساختن اسلامیت نظام اند پرداخته اند .

مطالعه و مرور متن کیفرخواست صادره ، که در گذشته غالب محتوای آن در رسانه های جریان حاکم و به ویژه روزنامه کیهان بازتاب داشته است در برگیرنده هیچ حرف و محتوای جدیدی نسبت به فعالیت این دو تشکل نیست جز اینکه کیفرخواست نویسان تلاش کرده اند با اتکا به برخی اسناد و شنود هایی که دراختیارگرفته اند صورتی تازه به آن دهند و با تحریف مواضع در صدد اثبات مدعاهای سابق برآیند . بطور مثال استناد به برخی جملات تقطیع شده از متن سند راهبردی جبهه مشارکت با عنوان " تاملات راهبردی " ( که به اشتباه توسط نماینده دادستان در کیفرخواست "تعاملات راهبردی" خوانده شد) هرگز نمی تواند مستند مدعای مطرح شده در کیفرخواست و برداشت های عجیب و غریب آن باشد چراکه هرگونه برداشت و داوری در این باره باید با تکیه بر کل این متن باشد . به همین دلیل است که اصل 168 قانون اساسی رسیدگی به جرائم سیاسی را مشروط به برگزاری در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه دانسته است تا قاطبه شهروندان وافکار عمومی بتوانند در این باره به داوری پر داخته و به دریافت درستی برسند و غیبت ایندو در این دادگاه نمایشی خود به بهترین وجه گویای ترس اقتدارگرایان حاکم از داوری عمومی است و اگر غیر ازاین است دست به انتشار این متن زنند تا همه شهروندان بتوانند در انظباق آن با مدعاهای مطرح شده در کیفرخواست به داوری پردازند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد !

بررسی حقوقی و تحلیلی متن کیفرخواست صادره جز اینکه سند رسوایی کودتاگران را ثابت کند هیچ بار دیگری ندارد و دلیلش اینکه از سر تا ته این متن تلاش شده تا از قول در بند شدگان اعلام کنند که در انتخابات تقلب نشده چون با ساز و کارهای موجود امکان تقلب وجود ندارد ! براستی اگرزندانبانان و بازجویان و دست اندرکاران این موضوع اینقدر قدرت اقناع دارند که دربندیان را به چنین نتیجه برسانند چرا این قدرت اقناع را در عرصه ملی آنهم با استفاده از همه امکانات رسانه ای و تبلیغی و...بکار نمی برند؟ البته در متن کیفرخواست آمده است که این دست اندرکاران معجزات دیگری هم دارند و آن اسلام آوردن دربندی است؟ در متن کیفرخواست آمده است :"آقاي تاجبخش چند روز پيش به كارشناس پرونده خود اظهار مي دارد من تا به حال كلمه الله را بر زبانم جاري نكرده بودم و از گفتن اين كلمه احساس عجيبي براي من دست مي دهد، آنگاه با ابراز علاقه از بازجوي خود طهارت و نماز مي آموزد و بحمد الله اينك از روي كاغذ نمازش را مي خواند " و سئوال اینجاست که اگر دربند بودن این چنین معجزه می کند و کارشناسان مرتبط یک چنین اثری دارند آیا بهتر نیست ایران را به یک زندانی بزرگ تبدیل کنیم که دیگر هیچ فردی در آن بی نماز و...نباشد و فریاد کلمه الله از زبان همه ایرانیان برآید ؟

سوگمندانه باید گفت که روال اداره امور در جمهوری اسلامی ایران توسط برخی افراد و باندها که جز به حفظ حاکمیت و قدرت خود نمی اندیشند از مسیر قانون اساسی ، عقلانیت ، تدبیر و عدالت خارج شده است و برگزاری این دادگاه های نمایشی خود گواه روشنی براین مدعاست و خلاصه اینکه عمل کودتاگران در این باره را جز اینکه مصداق " کوه موش زائید " بدانیم نامی دیگر نمی توان نهاد .

کودتاگران ظاهرا این کلام را که با سرنیزه می توان حکومت کرد اما بر سر نیزه نمی توان نشست فهم نکرده اند وگرنه دست به این دادگاه های نمایشی و خیلی کارهای دیگری نمی کردند وما فقط یادآور شویم که روزهای آینده پاسخ اعمال همه را خواهد داد چراکه این وعده و سنت الهی است که هیچ عملی ولو ذره و مثقالی بی پاسخ وپاداشت یا مجازات نخواهند بود .

به خند، لبخند تو در دادگاه دل کودتاگران را بدرد آورد، چریک پیر




--------------------------------------------------------------------------------

بگذارید یکهو بگویم که یکهو عاشقتان شدم... اینکه کسی پیر باشد به قدر شما، چریک باشد به قدر شما، تشکیلاتی باشد به قدر شما و اینها که نه... اینکه کسی با‌شرف و معتقد باشد به قدر شما سخت است و که اینها هم اصلاً نبود... یعنی داستان از جایی شروع شد که ما زمینِ بازی را اشتباه گرفتیم... نه که آمده باشیم برای خوش‌گذرانی و تفریح اما نیامده بودیم برای سیاسی‌بازی اینقدر سخت و اینقدر جانکاه. آمده بودیم سیاست را زندگی کنیم... عاشقی کنیم. اینجورها شد که تاج‌زاده را می‌گفتیم مصطفا و حجاریان را سعید و ... شما را... شما را بهزاد یا به قول شهید رجائی: وَ ما ادراکَ ما بهزاد...

خودم هم نفهمیدم اینها که نوشتم که باید می‌نوشتم یعنی چه؟ اما همین‌قدر می‌دانم که خندیدن شما لابلای آن دادگاهِ غریب و عجیب مرا بدجوری فکری کرد. سال پیش مرداد بود که در کنگره‌ی سازمان تصویب شد در کنگره‌ی بعدی، یعنی کنگره‌ی امسال (که برگزار نشد) بزرگ‌داشت یا پاس‌داشتِ یک عمر مجاهدت در راهِ آزادیخواهی برای شما بگیرند که شما گفتی: کمی لفتش بدید که یکباره ترحیم بگیرید واسمون... و هی مخالفت کردید اما تصویب شد. همین دیگر فکرش را نمی‌کردید سر پیری این‌جور معرکه‌گیری کنید و این‌جور جوانی کنید. یعنی اینکه از نو محک بخورید و کشتی زندگی‌تان که می‌رفت به انتها برسد اینقدر شدید به طوفان بخورد و کج بشود و مج بشود و ... اما غرق نشود. یعنی کی فکرش را می‌کرد نسلی که انقلاب کرد علیه حکومت ظلم شاه حالا باید انقلاب کند به قول علما جهاد اکبر... قیام علیه نفس... یا اصلاً همین آقای کاندیدای خودمان یکهو فرهنگستان و آرامش اینها را رها کند اینجور پیشوای جنبش بشود... جوانی کند... عجب بازی‌ای می‌کند با شما پیران این زمانه...

دوستی می‌گفت: اینها خیلی نامردن که لذتِ داشتن یه روزنامه‌ی خوب مثه شرق رو ازمون گرفتن... اما فکرش را نمی‌کردیم اینقدر مرد باشند که از نمادِ مظلومیت ما حجاریان هم اعتراف بگیرند. اینقدر با‌شرف باشند که بهزاد را جلو بنشانند با لباسِ زندان و دم‌پایی... که یعنی ما را خُرد کنند...

در فیلم شریفِ "جایی برای پیرمردها نیست" اون آقای قاتل انسان عجیبی‌ست. نمی‌شود با تفکرات قدیمیِ کلانتر تحلیلش کرد. اینکه بی‌دلیل آدم می‌کشد اینکه خیلی وحشت‌ناک آدم می‌کشد یعنی آقای کلانتر جمع کن برو... دنیا عوض شده است دیگر مثل قدیم نمی‌شود این دنیای عوضی را بررسی کرد. اینکه اینجور می‌کنند یعنی بازی خیلی سخت است ما فکر اینجاش را نکرده بودیم. آدم‌هایی که می‌نازیدیم به اعتقادشان به مردی‌شان را اینجوری همان اعتقاد را هدف بگیرند که له کنند یعنی دنیا عوض شده است... دیگر مثل قدیم نیست که آقای طالقانی را ببرند زندان و شبیهِ دوران صدر اسلام و شکنجه‌ی یاسر و سمیّه شکنجه کنند و بعد انقلاب بشود و آیت‌الله بماند و زخم‌های تنش... نه الان حجاریان و صفایی‌فراهانی و رمضان‌زاده بعد از ۲ ماه می‌آیند و می‌گویند اشتباه کردیم خیلی ساده‌ اما بعد ما می‌مانیم و زخم‌های روحمان... زخم... زخم.

حالا اینها که گفتم خیلی مهم نبود فقط می‌خواستم بگویم که خیلی سخت است، خیلی بی‌رحم است این زمانه‌ی جدید... باید قواعدش را که لا‌مذهب ندارد، شناخت و با علمِ به آنها بازی کرد... با علم به آنها مبارزه کرد... با علم به آنها نفس کشید حتا. همه‌ی اینها را که نمی‌دانم که عذر هم می‌خواهم به همین که می‌دانم در... که نباید قدمی حتا عقب کشید که باید ایستاد... که باید شرافتاً ایستاد. که نباید از این اعترافات یا اظهارات ترسید انگار کن خون است اینها... ها؟ خون دیگر... یعنی طرف دارد خون می‌دهد دیگر...

خیلی‌ها توی این چند سال می‌گفتند که سیاست پدر مادر ندارد و از این حرف‌های عامّی... نه که بگویم آنها درست می‌گفتند اما می‌خواهم به خدای محمد(ص) قسم بخورم که بله سیاست پدر مادر ندارد... بی‌پدر‌مادر...

...

*این قرار بود یک نامه به بهزاد نبوی خیلی عزیز باشد با چاشنی مصطفی تاج‌زاده... با اندوهِ سعید حجاریانِ همیشه بزرگ با احترام به میردامادی و امین زاده و رمضان‌زاده و صفایی فراهانی و عرب‌سرخی و عطریان‌فر... با یادِ شهاب عزیز... شهابِ رفیق و محمد قوچانی و محمد رضای جلائی‌پور و تمامی عزیزان دربند اما نشد وسط‌هاش گفتم همین‌جوری یک چیزی راجع به عمقِ فاجعه بشود٬ نشد بعد گفتم یک دردِ دل باشد که... این‌هم نشد. حالا می‌ماند در نزدیکِ اذانِ صبح تنها یک خط دعا: اللهم فُک کلّ اسیر...

Wednesday, August 26, 2009

عباس، دوستی كه رفیق نیمه راه نیست!


عباس، دوستی كه رفیق نیمه راه نیست!
دو فرزند نازی‌آباد
مریم شبانی : «آقای حجاریان یك كاشی زیرك، بااستعداد و خوش‌فكر است.» این توصیف در شرح حال سعید حجاریان را عباس عبدی غریب 8 سال قبل در گفت‌وگویی به زبان آورده بود. در زمانه‌آی كه از این دو دوست نازی‌آبادی، یكی راه زندان می‌رفت و آن دیگری هدف گلوله ترور شده بود.
سعید و عباس فقط سه سال اختلاف سن دارند. فرزندان دهه 30 كه یكی متولد 1335 است و آن دیگری متولد 1332. سعید بزرگتر از عباس است و چه‌بسا بزرگتر در میان جوانان دیروز و میانسالان امروز محله نازی‌آباد. عباس دانش‌آموز دبیرستان بود و سعید دانشجوی دانشگاه. یك واسطه لازم بود تا دوستی این دو هم‌محلی پا بگیرد، واسطه‌ای كه البته موجود بود؛ علی(مسعود) حجاریان، برادر كوچكتر سعید و هم‌كلاسی عباس.



سال‌های آغازین دهه 50 میدان‌گاه كوچك مقابل خانه حجاریان عصرها پذیرای جوانان محل بود تا، پس از مرور آموخته‌های روزانه‌ از كلاس‌های درس، پایی به توپ بزنند و گل‌كوچكی بازی كنند. اما سعید همیشه پای فوتبال نبود. از نظاره بازی بچه‌ها كه خسته می‌شد، بساط شطرنج می‌گشود و حریف می‌طلبید. در بازی شطرنج استاد بود و برنده نهایی. فقط یك نفر بود كه سعید در مقابل‌اش كم می‌آورد؛ یك پیرمرد توده‌ای كه در پارك 17 شهریور نازی‌آباد می‌نشست و حریفان را یك به یك می‌برد. هنوز هم اگر انرژی سعید یاری كند، حریف می‌طلبد و بازی را می‌برد، درست مثل آن سال‌های نه‌چندان دور.

سعید، كه از دبیرستان الهی نازی‌آباد خارج شد و پای به دانشگاه گذاشت، كوچك‌ترهای محل سر از دبیرستان درآوردند. عباس هم در همان دبیرستان درس خواند، به آن امید كه چند سالی بعد دانشجویی باشد در میان دانشجویان آن سال‌ها. امیدی كه محقق شد و عباس عبدی هم جامه دانشجویی بر تن كرد و عضوی شد از اعضای دانشكده شیمی دانشگاه پلی‌تكنیك تهران، پیش از آن اما او هم عضوی از اعضای هسته فكری محله نازی‌آباد. گروهی كه سعید حجاریان مركز آن بود و عباس عبدی، سیدعلی صنیع‌خانی، مهرفر و بعدها عماد باقی،‌ اكبر گنجی، عبدالله رمضان‌زاده و... از اعضای آن. جلسات منظم گروه، از سال 54 تا 57، در خانه‌های نازی‌آباد برگزار می‌شد.

روزهای جمعه، خانه پدری عباس عبدی پذیرای این جوانان بود كه دیگر یك معلم فكری نیز برای خود داشتند. یك روحانی به نام آقای همتی كه او را، سعید حجاریان از «مكتب علی» نارمك به نازی‌آباد آورده بود تا سخنران جمع‌هایشان باشد و پاسخگوی پرسش‌هایشان. به جز جلسات صبح‌های جمعه، جلسات كتابخوانی هم دایر بود. جلساتی كه سعید محور آن بود و مشوق دیگران. كتاب‌‌های علی شریعتی اصلی‌ترین كتاب‌هایی بود كه آن روزها بچه‌های نازی‌آباد می‌خواندند و با یكدیگر درباره‌اش بحث می‌كردند. آقای همتی، معلم ایدئولوژیك نازی‌آبادی‌ها، دوستدار شریعتی بود و متاثر از او، جوانان نازی‌آبادی نیز با نگاه شریعتی همراه شده بودند. بعد از همتی، یك چندی فواد كریمی در جایگاه معلمی جمع نشست.



او كه به قصد حفاظت از خویش و گروه، با شخصیتی مجازی به نازی‌آباد آمده بود خیلی زود عضوی از گروه شد و در میانه حلقه نازی‌آباد نشست. كریمی در میان جوانان نازی‌آبادی، چندان با شریعتی همراه نبود اما این عدم‌همراهی، ‌خللی در همراهی با گروه ایجاد نكرد.
حلقه نازی‌آبادی‌ها تشكیلات نداشت. گروهی بودند جمع شده در كنار هم، بدون دبیر جلسات كه امور را به گونه‌ای هیاتی و با همراهی هم رتق و فتق می‌كردند. عباس هنوز دانش‌آموز دبیرستان بود و عضوی فعال در این گروه ایدئولوژیك. اما سعید بزرگتر جوانان محل بود و مرجعی برای رجوع و پرسیدن‌های آنان. انقلاب اسلامی حلقه نازی‌آباد را به مركز اتفاقات سوق داد. عباس دیگر دانشجو شده بود و سعید هم یك‌چندی بود كه جامه معلمی بر تن كرده و در مدرسه وصال، مقابل دانشگاه تهران، تدریس می‌كرد.

یك سال از انقلاب گذشته بود كه این بار نام عباس عبدی، بلندتر از نام سعید حجاریان، شنیده شد. عباس در حلقه مركزی دانشجویانی قرار گرفته بود كه سفارت آمریكا را تسخیر كرده بودند. اما در روزهای حضور در سفارت هم سعید حضور داشت. چند سالی بزرگتر از دانشجویان بود و همین اختلاف سن دلیلی بود بر نشستن دانشجویان تسخیركننده پای درس‌گفتارهای ایدئولوژیك او در باب استراتژی انقلاب. مهم تداوم همراهی عباس و سعید بود كه دیگر از محله نازی‌آباد خارج شده بودند و نوید همراهی‌‌های آینده را می‌داد. تسخیر سفارت تمام شد و عباس به دانشگاه بازگشت. دانشگاه تعطیل شد و مسوولیت بررسی مسایل خاورمیانه در دفتر نخست‌وزیری برعهده عباس عبدی گذاشته شد.



او به لبنان و سوریه رفت و سال 61 به ایران بازگشت. مدتی كه عباس در ایران نبود، سعید حجاریان در اطلاعات نخست‌وزیری سمتی داشت و اگرچه حلقه نازی‌آباد دیگر وجود عینی نداشت، اما باز هم میهمان جلسات جوانان نازی‌آبادی بود و عباس هم پس از بازگشتش به ایران چنین بود.
با تشكیل وزارت اطلاعات، سعید و عباس باز هم به یكدیگر رسیدند و هر یك در اتاقی دیگر فعالیت آغاز كردند.

حضور در وزارت اطلاعات چندان با روحیه عباس همراه نبود و او اولین مدیری بود كه بدون استعفا وزارتخانه را ترك كرد و پس از بازگشایی دانشگاه، ادامه تحصیل را از سر گرفت. سعید هنوز در وزارت اطلاعات بود كه عباس دانشگاه را تمام كرد و با رفتن موسوی‌خوئینی‌ها به دادستانی كل كشور، مسوول راه‌اندازی واحد مطالعات و تحقیقات اجتماعی دادستانی شد و به فعالیت پژوهشی روی آورد. سال 68، عبدی از دادستانی هم خارج شد و برای مدتی پژوهش‌هایی شخصی را آغاز كرد، آن هم زمانی كه سعید حجاریان در دانشكده وزارت اطلاعات تدریس می‌كرد.

دوران جدایی سعید و عباس باز هم كوتاه بود. مركز تحقیقات استراتژیك ریاست‌جمهوری كه تاسیس شد، باز هم عباس و سعید به هم رسیدند و با هم كار كردند. اما باز هم عباس بود كه جدایی را آغاز كرد و با رفتن موسوی‌خوئینی‌ها از مركز تحقیقات استراتژیك ریاست‌جمهوری و آمدن حسن روحانی، جمع را ترك گفت، اگر چه سعید تا دوم خرداد 76 در این مركز باقی ماند.

عباس عبدی باز هم همراه موسوی‌خوئینی‌ها شد، در راه‌اندازی روزنامه سلام نقشی موثر ایفا كرد و در شورای سردبیری این روزنامه نشست. روزنامه‌ای كه سعید حجاریان با نام مستعار در آن می‌نوشت و عباس عبدی با نام خویش در آن قلم می‌زد. سرمقاله‌های انتقادی عبدی زندان را برای او به همراه داشت. در سال 72 به زندان افتاد و بعد از آزادی از نوشتن منع شد و در این سال‌ها بود كه عباس هم به‌سان سعید با نام مستعار به نوشتن روی آورد و باز هم این دو دوست در یك خط قدم گذاشتند.

عصر اصلاحات كه آغاز شد، نام سعید حجاریان و عباس عبدی در كنار هم آمد. هر دو استراتژیست و تئوریسین اصلاحات خوانده شدند، اما گویی سه سال اختلاف سن آنها این امتیاز را به حجاریان بخشید كه مشاور سیاسی رئیس‌جمهور اصلاحات باشد، اگرچه عبدی هم در قالب اصلی‌ترین مشاور سیاسی جریان اصلاح‌طلب در جبهه مشاركت ظاهر شد.

عصر اصلاحات باز هم عصر همراهی عباس و سعید بود. عصری كه «حلقه نازی‌آباد» واژه‌ای آشنا در مطبوعات شد و نازی‌آبادی‌ها تفكر اصلاحی را شكل بخشیدند. عباس و سعید در جبهه مشاركت فعالیت سیاسی را از سرگرفتند، اگرچه باز هم این عباس بود كه راه خویش را جدا كرد و از «خروج از حاكمیت» سخن گفت و مدتی بعد نقد دوستان را به گوش گرفت. عباس به زندان افتاد و پس از آزادی از زندان، از جبهه مشاركت هم خارج شد، اگرچه سعید در جبهه مشاركت باقی ماند.

قصه عباس و سعید قصه دو دوست پای كار است. دو هم‌‌محلی كه بسیار به هم رسیدند و از هم بریدند. دو سیاست‌ورز كه سهم یكی زندان بود و سهم آن دیگری ترور. دو دوستی كه آن‌چنان در ذهن یكدیگر نشسته‌اند كه سعید وقتی از مثال «بین‌العباسین» استفاده می‌كند، یك گوشه ذهن‌اش، عباس عبدی است و دیگر گوشه ذهن‌اش عباس دوز‌دوزانی. قصه عباس و سعید قصه دو دوست همراه است كه امروز هر دو خانه‌نشین‌اند. قصه دو سیاست‌ورز كهنه‌كار كه گویی هنوز هم عباس، به صفت جوان‌تر بودن، بی‌پرده سخن می‌گوید و سعید به ص
فت بزرگتر بودن ملاحظاتی را گاهی لحاظ می‌كند.

یادداشتی از عضو ارشد جبهه مشارکت در خصوص نمایش بیدادگاه امروز

4 شهریور 88

یادداشتی از عضو ارشد جبهه مشارکت در خصوص نمایش بیدادگاه امروز
کوه موش زائید



سریال دادگاه های نمایشی پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم که در پی اثبات عدم تقلب از طریق اعترافات بازداشت شده گان است در چهارمین پرده وارد سوژه تازه ای شد و آن صدور کیفرخواست علیه دو حزب اصلاح طلب جبهه مشارکت ایران اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و تقاضای انحلال این دو تشکل سیاسی از سوی دادگاه انقلاب بود .

جدای از اینکه تشکیل چنین دادگاهی برای بررسی عملکرد دوحزب سیاسی در قالب کیفرخواست صادره ، که نماد بارزی از تحریف مواضع فکری وسیاسی این دوتشکل با استناد گزینشی و دلخواه و ناقض به برخی اسناد منتشره آنها می باشد ، هیچگونه انطباقی با موازین حقوقی و قانونی جاری و در راس آنها اصل 168 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که صراحت دارد :" رسیدگی به جرائم سیاسی و مطبوعاتی علنی است و با حضور هیأت منصفه در محاکم دادگستری صورت می‌گیرد. نحوه انتخاب، شرایط، اختیارات هیأت منصفه و تعریف جرم سیاسی را قانون ر اساس موازین اسلامی معین می‌کند. " و قانون احزاب ندارد و به لحاظ شکلی و محتوایی باید آنرا شکستی دیگر برای کودتاگران نامید چرا که اینان با برگزاری این دادگاه نمایشی بخوبی نشان دادند که در پی قبضه کردن کامل قدرت و از بین بردن هرگونه دگراندیشی حتی در قالب احزاب رسمی و شناسنامه دار منتقد حتی در چارچوب ساختار حقوقی جمهوری اسلامی ایران هستند .

در کیفرخواست صادره در مورد این دو حزب این است که چرا این تشکل ها مواضع فکری و سیاسی متفاوتی نسبت به جناح حاکم داشته و برخی سیاست های جاری را نقد می کردند و در پی تغییر این سیاستها از راه انتخابات و بدست گیری قدرت بوده اند . البته این امر بروشنی مکنونات درونی جریان حاکم و دولت کودتایی را مبنی بر مخالفت با هرگونه فعالیت سیاسی و حزبی مستقل وسیاست ورزی بر پایه مولفه هایی که جمهوریت نظام را معنادارو مستقرمی سازد بیش از پیش بر ملا کند .ازجریان حاکم که در سالهای اخیر و به ویژه در ایام انتخابات ریاست جمهوری دهم وپس از آن در عکس العمل به اعتراضات مسالمت آمیز مردمی نسبت به انجام تقلب در این انتخابات بخوبی نشان داده است که هیچگونه باوری به تمامیت اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و موازین حقوقی جاری ندارد و در این مسیرکمترین ارزش و اعتباری برای اصول فصل حقوق ملت در قانون اساسی قائل نیست وبه صراحت همه ایرانیان را بصورت توده وار و غیر متشکل به اطاعت بی چون و چرا از جریان حاکم دعوت کرده و اعلام می کنند که اطاعت از رئیس دولت اطاعت از خداست ، و لابد هرگونه اعتراض وانتقاد و مخالفت با سیاست های این دولت را گناه و معصیت و مستوجب مجازات دنیوی و اخروی می دانند ، انتظاری جز این نبود که برای تثبیت کودتای انجام شده به اجرای این پرده دادگاه نمایشی بپردازد و خواهان انحلال دو حزبی شود که با سخت جانی مومنانه و به رغم تمامی محرومیت ها و نامهربانی ها در میدان دفاع ازآرمان های اصیل و بلند انقلاب اسلامی یعنی " استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی " و خط امام خمینی ایستاده و به افشای جریانی که در پی هدم جمهوریت و تهی ساختن اسلامیت نظام اند پرداخته اند .

مطالعه و مرور متن کیفرخواست صادره ، که در گذشته غالب محتوای آن در رسانه های جریان حاکم و به ویژه روزنامه کیهان بازتاب داشته است در برگیرنده هیچ حرف و محتوای جدیدی نسبت به فعالیت این دو تشکل نیست جز اینکه کیفرخواست نویسان تلاش کرده اند با اتکا به برخی اسناد و شنود هایی که دراختیارگرفته اند صورتی تازه به آن دهند و با تحریف مواضع در صدد اثبات مدعاهای سابق برآیند . بطور مثال استناد به برخی جملات تقطیع شده از متن سند راهبردی جبهه مشارکت با عنوان " تاملات راهبردی " ( که به اشتباه توسط نماینده دادستان در کیفرخواست "تعاملات راهبردی" خوانده شد) هرگز نمی تواند مستند مدعای مطرح شده در کیفرخواست و برداشت های عجیب و غریب آن باشد چراکه هرگونه برداشت و داوری در این باره باید با تکیه بر کل این متن باشد . به همین دلیل است که اصل 168 قانون اساسی رسیدگی به جرائم سیاسی را مشروط به برگزاری در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه دانسته است تا قاطبه شهروندان وافکار عمومی بتوانند در این باره به داوری پر داخته و به دریافت درستی برسند و غیبت ایندو در این دادگاه نمایشی خود به بهترین وجه گویای ترس اقتدارگرایان حاکم از داوری عمومی است و اگر غیر ازاین است دست به انتشار این متن زنند تا همه شهروندان بتوانند در انظباق آن با مدعاهای مطرح شده در کیفرخواست به داوری پردازند تا سیه روی شود هر که در او غش باشد !

بررسی حقوقی و تحلیلی متن کیفرخواست صادره جز اینکه سند رسوایی کودتاگران را ثابت کند هیچ بار دیگری ندارد و دلیلش اینکه از سر تا ته این متن تلاش شده تا از قول در بند شدگان اعلام کنند که در انتخابات تقلب نشده چون با ساز و کارهای موجود امکان تقلب وجود ندارد ! براستی اگرزندانبانان و بازجویان و دست اندرکاران این موضوع اینقدر قدرت اقناع دارند که دربندیان را به چنین نتیجه برسانند چرا این قدرت اقناع را در عرصه ملی آنهم با استفاده از همه امکانات رسانه ای و تبلیغی و...بکار نمی برند؟ البته در متن کیفرخواست آمده است که این دست اندرکاران معجزات دیگری هم دارند و آن اسلام آوردن دربندی است؟ در متن کیفرخواست آمده است :"آقاي تاجبخش چند روز پيش به كارشناس پرونده خود اظهار مي دارد من تا به حال كلمه الله را بر زبانم جاري نكرده بودم و از گفتن اين كلمه احساس عجيبي براي من دست مي دهد، آنگاه با ابراز علاقه از بازجوي خود طهارت و نماز مي آموزد و بحمد الله اينك از روي كاغذ نمازش را مي خواند " و سئوال اینجاست که اگر دربند بودن این چنین معجزه می کند و کارشناسان مرتبط یک چنین اثری دارند آیا بهتر نیست ایران را به یک زندانی بزرگ تبدیل کنیم که دیگر هیچ فردی در آن بی نماز و...نباشد و فریاد کلمه الله از زبان همه ایرانیان برآید ؟

سوگمندانه باید گفت که روال اداره امور در جمهوری اسلامی ایران توسط برخی افراد و باندها که جز به حفظ حاکمیت و قدرت خود نمی اندیشند از مسیر قانون اساسی ، عقلانیت ، تدبیر و عدالت خارج شده است و برگزاری این دادگاه های نمایشی خود گواه روشنی براین مدعاست و خلاصه اینکه عمل کودتاگران در این باره را جز اینکه مصداق " کوه موش زائید " بدانیم نامی دیگر نمی توان نهاد .

کودتاگران ظاهرا این کلام را که با سرنیزه می توان حکومت کرد اما بر سر نیزه نمی توان نشست فهم نکرده اند وگرنه دست به این دادگاه های نمایشی و خیلی کارهای دیگری نمی کردند وما فقط یادآور شویم که روزهای آینده پاسخ اعمال همه را خواهد داد چراکه این وعده و سنت الهی است که هیچ عملی ولو ذره و مثقالی بی پاسخ وپاداشت یا مجازات نخواهند بود .

Monday, August 24, 2009

کروبی یکی از مستندات خود مبنی بر آزار جنسی بازداشت شدگان کهریزک را منشر کرد


سحام نیوز : مهدی کروبی در پاسخ به تمام کسانی که اظهار داشتند وی مستنداتی مبنی بر اظهارات خود درباره آزار جنسی زندانیان کهریزک ندارد متن اظهارات یکی از این بازداشت شدگان را در اختیار سایت سحام نیوز قرار داد و اعلام کرد که این مطلب تنها گوشه ای از مستنداتی است که منتشر می کند و چنانچه این ر وندادامه یابد مطالب دیگری را منتشر خواهد کرد .

متن کامل اظهارات این فرد به شرح زیر است :
حاج آقای کروبی پس از اظهارات من روزهای فراوانی را با من نشست و برخاست و تجربه زندگی در کنار ایشان بود که بعد از مدتی توانستم غرور له شده و شخصیت تکیده خود را بازیابم. ایشان ساعت های مدید با من سخن می گفت ومانند یک روانپزشک زمین و زمان را به هم می دوخت تا قانعم کند که من در این موضوع بی گناهم و داستان های دینی و تجربی فراوانی را برایم بازگوکرده و مثال های مختلفی را در این رابطه زدند و داستان مرا با آنان مقایسه کرد و من متوجه شدم بنا به سخنان ایشان اگر کسی که با دست و پای بسته و بدون اینکه از خود قدرتی داشته باشد مورد تجاوز قرار گیرد نه تنها گناهی نکرده بلکه مظلوم نیز واقع شده است.
روزها طول کشید تا که حالم کمی بهتر شد وتوانستم خودی بازیابم و با این موضوع کنار بیایم و فکر خودکشی را از سر بیرون کنم و خودم را دوباره احیا کنم پس از چندی بالخره روز چهارشنبه 2/5/88 به دستور آقای شاهرودی رئیس قوه قضائیه مرا نزد نماینده آقای دری (دادستان کل کشور )فرستادند به نام آقای محمدی که ایشان انسان بسیار محترمی بود و بعد از صحبت کردن با من و دیدن ,وضعیت تاسف بارم بسیار با ملاطفت با من صحبت کردند و یکسره با شرح های من اظهار تاسف می کردند و می گفتند وای بر ما و تمامی سوالاتشان در جهتی بود که به شناسایی محل زندانی من و اشخاص ضارب من مربوط می شد به جاهایی هم رسیدیم و ایشان چند جا را حدس زدند. در آخرهم برایم دعا کردند ومرا به توکل به خدا تشویق کردند و مرا در آغوش گرفتند و بوسیدند که من باز گریه ام گرفت و گفتند قوی باش مرد و فقط نکته ایی که ایشان را ناراحت کرد باخبر بودن دوتن از دوستان آقای کروبی از داستان من بود.
اما قضیه پنج شنبه 29/5/88 بسیار متفاوت بود ساعت حدود 2 بود که سه نفراز طرف منبع دیگری از قوه قضائیه به دفتر آقای کروبی آمدند و پس از آن برگه بازجویی جلویم گذاشتند- نمی دانم من متهم بودم یا شاکی- قاضی مقدمی و 2 نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند ابتدا از من پرسیدند شما از چه کسی شاکی هستی من گفتم من شاکی نیستم وفقط اتفاقی را که برایم افتاده برای آقای کروبی بازگو کردم اما باز می گفتند که از چه کسی شکایت داری و من ناگزیر گفتم شما به من بگویید از چه کسانی می توانم شکایت کنم تا من انتخاب کنم که دیگر قاضی فهمید منظورم چیست وحرفی نزد. به من گفتند که شرح ما وقع را بنویس من هم نوشتم بعد سوالاتشان شروع شد که اکثر آنها درمورد این بود که من از کجا آقای کروبی را می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد کردم؟ چگونه ارتباط برقرار کردم؟چرا نفس نفس می زنم؟چه طور اعتماد کردم تا به آقای کروبی بگویم؟چرا حاضرشدم که آقای کروبی ازمن فیلم بگیرد؟چرا اصلا فیلم گرفتیم؟هدف آقای کروبی از آگاه کردن آقای گرامی مقدم و آقای داوری چه بود؟آقای گرامی مقدم و داوری کیستند؟چه ساعتی به حزب زنگ زدم؟با چه شماره ایی زنگ زدم؟به چه بهانه به حزب رفتم؟آنجا چه گفتم؟آنها چه گفتند؟وقتی زنگ زدم چه کسی گوشی را برداشت؟بعد به چه کسی وصل کرد؟به آن شخص چه گفتم؟با چه کسی رفتم؟در کدام تظاهرات ها شرکت کردم؟ و هزار چرای دیگر بی ربط به قضیه ی تجاوز که بعد از حدود 3 ساعت که من به ایشان اعتراض کردم .
ایشان به من گفتند ما نمی دانیم توراست می گویی یا نه تو ادعای سنگینی می کنی . کل نظام مقدس را زیر سوال بردی ما از کجا بدانیم که تورا تطمیع نکرده اند؟و وقتی که من گفتم که شما مثل اینکه یادتان رفته است مسئله چیست به ظاهر خواستند سئوالاتی در این خصوص کنند سئوالاتی از این دست که دخول تا کجا بوده و آیا آن شخص ارضا شده است یا نه؟که این سوالات بیش از پیش باعث تخریب روح وروان من شد.
آن جور که من احساس می کنم دوستان آقای مرتضوی نظرشان این است که با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا آقای کروبی تطمیعم کرده تااین ادعا را بکنم.
بعد هم از من خواستند که با ایشان به پزشکی قانونی بروم ومن علی رغم اینکه از ایشان خواستم باتوجه به مناسب نبودن حالم و داشتن سرگیجه بگذارند برای روز دیگر که ایشان مخالفت کردندو باهم راهی پزشکی قانونی شدیم.
بعد هم در راه پزشکی قانونی قاضی به من می گویند حدیث داریم از حضرت امام جعفر صادق که احمق و بدبخت کسی است که آخرتش را به دنیایش بفروشد بدبخت تر و مفلوک تر از او کسی است که آخرتش را به دنیای دیگران بفروشد.خودتان قضاوت کنید که منظور حاج آقای مقدمی از بیان این جمله چیست؟!
و بعد تلویحا به من می گوید که گول بازی های سیاسی را نخورم و بعد هم که گفتم تقلب شده گفت: " وقتی آقای کرباسچی به آقای موسوی رای داده ببین قضیه از چه قرار است من حتی مطمئنم که خود آقای کروبی هم به آقای موسوی رای داده" ودیگر پی این داستان را به توصیه بزرگان با سکوت ادامه دادم و وقتی گفتم چرا با بچه ها اینکار را کردید و چرا اینجور کردید مگرما چه کار کردیم؟ گفت وقتی رهبری فرمودند انتخابات درست بوده یعنی بوده که من گفتم نعوذ بالله که رهبری خدا نیستند و معصوم هم نیستند که بعد دیدم دارد به سفسطه می کشاند که باز سکوت پیشه کردم.
درمیان راه ایستادیم و دونفر دیگر آمدند تا شیفتشان را عوض کنند، من به قاضی مقدمی گفتم که اگر ممکن است دیگر اینها نفهمند و ایشان هم قول داد و گفت که نامه مهر و موم شده به دستم می دهد اما نه تنها نامه را به دست من نداد بلکه با آن مامور پچ پچ کرد و زمانی که من به پزشک قانونی رسیدم .
مامور نامه را باز کرد و به دست مامور پذیرش داد نمی دانم یک نامه معاینه تجاوز به چند کلمه نیاز دارد که قاضی محترم صفحه را ریز ریزپر کرده بود و دکتر قریب 5 دقیقه آن را می خواند بعد هم مامور همراهم ،به نزد دکتری که مرا معاینه کرد رفت و چند بار به قاضی زنگ زد و دایم از من دور می شد مباد که من بشنوم چه می گوید؟در ضمن دکتر پزشکی قانونی به من گفت که من دو نامه می دهم تا شرح درمانت را پزشکانی که رفته ایی برای من بنویسند تا نظر دهم اما آن مامور این نامه ها را به من نداد وهرچه به او گفتم که من خودم دیدم که آن نامه ها را گرفتی هاشا کرد بعد هم زمانی که منتظر جواب بودیم مامور به من می گوید من فکر نمی کنم کسی اینکار را بکند بعد هم به من تهمت دروغگویی می زند و می گوید می دانی اگر نتوانی ثابت کنی چه بلایی سرت می آورند؟ بعد که دید خیلی محکم ایستاده ام و می گویم من فقط از خدا می ترسم و روی حرفم ایستاده ام به من می گوید اگر اتفاقی هم افتاده نباید می گفتی باید به خدا واگذار می کردی الان ببین آبروی خودت و خانواده ات را برده ایی بعد هم که از دکتر نقل قول کردم که می گوید بعد از 1.5 ماه هیچ چیز مشاهده نمی شود مامور به من می گوید اگر چیزی بود حتی سایزش رو هم بهت می دادند وادامه داد که ما کارمان این است که البته معلوم نیست معنای این جمله مجهول کدام کار است.
در راه برگشت وقتی گفتم امسال ماه رمضان بی آبیش سخت است با صدای بلند و چشم غره به من گفت :همینش خوب است که آدم ها بفهمند که جهنم چگونه است. امروز هم به نزد همسایه های ما آمده اند و یکسری سوالات راجع من و خانواده ام کرده اند این کارها چه مفهومی جز ارعاب من از عمومی شدن قضیه را در ذهن تداعی می کند؟ من سوال کوچکی دارم از بزرگوارانی که روز 5 شنبه من را به مانند یک متهم مورد بازجویی قراردادند من را گرفته اند؛ زندان بودم چشمان ودستهایم بسته بود ند؛به حد مرگ مرا زدند و بدتر از همه کاری با من کردند که نزد تمام بی دینان و بت پرستان مذموم است ومن تنها جرات این را داشتم که آقای کروبی را از این موضوع مطلع کنم.من از شخص حقیقی شاکی نیستم چرا که می دانم متاسفانه همیشه در کشورمان گناه به گردن یک شخص رده پایین یا یک گروه پایین رتبه می اندازند وهیچ وقت با مسببین اصلی برخوردی در خور انجام نمی شود

تایید انتقال عرب سرخی به بیمارستان




--------------------------------------------------------------------------------

محمود سالارکيا، معاون دادستان تهران، از صدور قرار بازداشت موقت برای ۱۶۰تا ۱۷۰ نفر از دستگير شدگان اخير خبر داده است.

به گفته معاون دادستان تهران اين افراد از «سران اغتشاشات» وقايع پس از انتخابات هستند و دادگاه درباره آنها تصميم گيری خواهد کرد.

به گزارش ایرنا، محمود سالار کيا در اين زمينه گفته است: «با توجه به اينکه برای آنها قرار مجرميت صادر شده است، پرونده آنها در دادگاه رسيدگی‌کننده بررسی می‌شود و دادگاه می تواند قرار بازداشت موقت اين افراد را تمديد و يا اينکه تخفيف دهد .»

در جريان اعتراض های پس از اعلام نتايج انتخابات رياست جمهوری، به گفته سخنگوی قوه قضاييه، چهار هزار نفر بازداشت شده اند.

به گفته سخنگوی قوه قضاییه نزديک به سيصد نفر از اين افراد همچنان در بازداشت به سر می برند.

معاون دادستان تهران روز شنبه درباره وضعيت پرونده بازداشت شدگان اخير گفته است: قرار بازداشت موقت صادر شده برای اين افراد سنگين‌ترين قرار بود و برای برخی ديگر نيز،« قرارهای تامين وثيقه يا کفالت صادر شده است»

عرب سرخی در بيمارستان

معاون دادستان تهران همچنين تاييد کرده است که فيض الله عرب سرخی، از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدين انقلاب، که در بازداشت به سر می برد، به بيمارستانی خارج از زندان منتقل شده است.

محمود سالار کيا درپاسخ پرسش خبرنگار ايرنا، درباره انتقال آقای عرب سرخی به بيمارستانی خارج از زندان گفت:« چنانچه در داخل زندان، امکان درمان زندانيان وجود نداشته باشد، زندانيان سريعا به خارج از زندان برای درمان منتقل می‌شوند که در مورد اين فرد نيز چنين اقدامی انجام شده است» .

پايان خبر

برنامه‏ریزی برای قرائت اقرارنامه ساختگی حجاریان، توسط یکی از بازداشت‌شدگان


مرتضوی برای حجاریان وکیل استخدام کرده است



زینب حجاریان فرزند سعید حجاریان، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت، گفته‏ است که قرار شده سه شنبه ۳ شهریور با برگزاری دادگاهی پدرش را بدون حضور وکیل تعیینی وی محاکمه کنند. به گفته وی، با وجود اینکه بیش از دو ماه است از دستگیری سعید حجاریان می گذرد، وکیل حجاریان، دکتر ریاحی، موفق به دیدار با او نشده و متن پرونده ی وی را نیز ندیده است.

به گزارش پایگاه اینترنتی شبکه بین‏ا‏‏لمللی آلمان(دویچه‏وله)، خانم حجاریان گفت، قرار است وکیلی به نام صلاحی، که از دوستان سعید مرتضوی دادستان تهران است، وکالت پرونده را بر عهده گیرد. زینب حجاریان افزود که از دکتر ریاحی خواسته شده یا به صورت نمایشی در دادگاه شرکت کند و صحبتی نکند، وگرنه عزل خواهد شد. دختر سعید حجاریان همچنین گفت، با توجه به آنکه پدرش مشکل تکلم دارد و قادر به دفاع شفاهی از خود نیست، قرار است فردی دیگر به نمایندگی از جانب او متنی را که توسط این افراد تهیه شده به عنوان دفاعیات و اعترافات از قول پدرش بخواند.

زینب حجاریان سپس اظهار داشت که سعید مرتضوی به خانواده ی وی خبر داده که یکی دیگر از افراد دستگیرشده ی شاخه ی جوانان جبهه ی مشارکت قرار است متنی را به عنوان "دفاعیات و اعترافات" پدرش در دادگاه قرائت کند. به عقیده ی زینب حجاریان، علت قرائت متن توسط فردی دیگر بدین خاطر است که پدر وی با لکنت و ناتوانی در سخن گفتن پای تریبون نیاید و بدین شکل بتوانند از بار تبلیغاتی اینکه فردی را با این اوصاف دستگیر کرده و زیر فشار قرار داده اند تا از او اعتراف بگیرند، جلوگیری کنند.