Tuesday, July 26, 2005

زهرا اشراقی: خاتمی در تاریخ ما اولین است، و آخری ندارد




روز-مریم کاشانی :
خانم زهرا اشراقی را در حال رانندگی پیدا می کنم. او در همان حال که نگران است تا پلیس، جریمه اش نکند، نگران این نیز هست که هنوز می تواند آزادانه حرف بزند یا نه؟ پس با احوالپرسی شروع می کنیم:

ماجرای قبل از عمل و بعد از عمل را که شنیدید. می خواهم بدانم حالا حال شما چطور است. بهترید؟
راستش الان رفتم سراغ همان کارهای اجتماعی که دوست دارم. الان هم در حال رانندگی هستم و دارم از یکی از همین جلسه های مربوط به زنان و مسائل اجتماعی بر می گردم.

لابد در این کار رضایت بیشتر است و گرفتاری کمتر. اینطور نیست؟
خیلی. حداقل دعای مردم را داریم. آن موقع ممکن بود نفرین پشت سرمان باشد.

بله. راستی به نظر شما اصلاح طلبان از چه شکست خوردند؟
البته اصلاحات که شکست نخورده، ممکن است بگوییم یک گروهی شکست خوردند.

من هم همین را می گویم. آنها از چه شکست خوردند؟
من عقیده ندارم که اصلاح طلبان هم شکست خورده باشند. یعنی به اعتقاد من، همیشه که قرار نیست یک گروه سرکار باشد. ۸ سال برای سرکار بودن یک گروه کافیست، بعد باید بروند؛ تا یک گروه دیگر و یک تفکر دیگر سرکار بیایند. در نتیجه به طور کلی فکر نمی کنم شکستی در کار باشد. این کاملا طبیعی است که بعد از هر انتخابات یک گروه بروند و گروه دیگری بیایند. حالا اگر اسمش را بگذاریم شکست...

به هر حال اگر شکست نخورده بودند که الان پیروز انتخابات بودند. به نظر شما اگر اصلاح طلبان چه نقاط ضعفی را نمی داشتند، پیروز انتخابات بودند؟
حالا نمی دانم خیلی آزادی حرف زدن را دارم یا نه، ولی باید بگویم به اعتقاد من این انتخابات، انتخابات آزادی نبوده که بتوانیم بگوییم کسی در آن شکست خورده یا نه. حداقلش این است که نیمی از جامعه ـ که زنان باشند ـ اصلا حق انتخاب شدن نداشتند. از میان آن نیم دیگر هم که مردها باشند، یک گروه خاص و یک تفکر خاصی می توانستند در انتخابات شرکت کنند . در نتیجه به نظر من اصلاح طلبان دست شان باز نبود که بخواهند کاندیدای موردنظرشان را انتخاب کنند.

ولی...
ولی به هر حال این خیلی واضح است که هر کسی یک نقاط ضعفی دارد. ضمن اینکه جامعه ما هم به شکلی نیست که دست رئیس جمهور یا اصلاح طلبان درآن باز باشد که بتوانند هر کاری را که می خواهند انجام دهند. واقعا همین مدتی هم که سرکار بودند خیلی هزینه برداشت؛ ولی امیدوارم که این چند ساله آینده بتوانند خودشان را یک مقداری اصلاح کنند، نقاط ضعف و قدرت شان را بررسی کنند و به اهداف خود بپردازند.

حالا نقاط ضعفی که به نظر شما، خوب بود برطرف می کردند، یا خوب است که در آینده برطرف کنند، کدامست؟
ببینید، نقاط ضعف که زیاد است. البته چون الان در حال رانندگی هستم، چشم ام به پلیس است که فعلا جریمه نشوم.

انشاءالله جریمه نمی شوید. می گفتید...
بله، نقاط ضعف که زیاد است. به هر حال اصلاح طلبان یک حزب نوپایی داشتند و تجربه شان کافی نبود. ولی به اعتقاد من یکی از نقاط ضعف شان این بود که احتمالا جاذبه شان برای مردم کم بود. نیروی دافعه شان بیشتر بود.

چرا؟
( می خندد) خب، می توانستند بیشتر از اینها جوانان را جذب کنند. یک مقدار هم باورشان شده بود که جامعه، آنها را به هر شکلی قبول دارد. شاید هم به مسائل اقتصادی ـ که حالا دولت جدید به خاطر آن رای آورده ـ کمتر پرداختند. شاید اصلاح طلبان دیگر باید بپذیرند که روی مسائل اقتصادی کم کار کردند و بیشتر به مسائل سیاسی پرداختند. هرچند به اعتقاد من مسائل سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی زنجیره به هم پیوسته ای هستند. یعنی ما در صورتی می توانیم در کشورمان یک اقتصاد خوب داشته باشیم که یک سیاست خوب داشته باشیم؛ یک سیاست باز. در مملکت باید باز باشد تا چرخ اقتصاد بچرخد.

خیلی ها می گویند برخوردهای آقای خاتمی، برادر شوهرتان، مردم را ناامید کرد و این نا امیدی در این شکست خیلی تاثیر داشت. نظر شما چیست؟
به اعتقاد من آقای خاتمی بیشتر یک چهره فرهنگی و فکری هستند، تا یک چهره سیاسی. ایشان شاید در عرصه مسائل فکری و فرهنگی پیروز باشند، اما در عرصه سیاسی این طور نیست. یادم است در سال 76 که انتخابات دور اول ریاست جمهوری بود، من به ایشان گفتم شما فرد سیاسی مناسب این جامعه نیستید و شما ادب و تفکر خاصی دارید که با جامعه ما و افراد حکومت جور در نمی آید. حتی مثال حضرت مسیح را برایشان زدم و گفتم شما از آن هایی هستید که وقتی به یک طرف صورت شان می زنند، طرف دیگر را جلو می آورند. در حالیکه در اینجا آدم سیاسی باید.... ـ حالا نمی خواهم لفظش را به کار ببرم ـ باید جور دیگری باشد. آن آدم سیاسی مناسب این جامعه، با فرهنگ و ادب آقای خاتمی خیلی جور در نمی آمد. در نتیجه اگر بخواهم به ایشان انتقادی داشته باشم، این است که ایشان بیشتر فرهنگی بودند تا سیاسی.

پیش آمد که از دست ایشان خیلی عصبانی بشوید و مثل خیلی از مردم بگویید: بابا، یک کاری بکن.
والله من خودم با ایشان چند بار صحبت کردم . ایشان هیچ وسیله ارتباط جمعی در اختیار نداشتند، و سعه صدر و متانت ایشان گاهی اوقات عرصه را به من هم تنگ می کرد. یک بار حتی به ایشان پیشنهاد دادم که حالا که هیچ وسیله ارتباطی ندارید، و رادیو و تلویزیون هم در اختیار شما نیست که مسائل را با مردم در میان بگذارید، بیایید در یکی از میدان های شهر با مردم صحبت کنید. منتها آقای خاتمی رفتار و منش خاص خودشان را دارند، نمی خواستند تنش ایجاد شود. اتفاقا همین چند روز پیش هم دوباره این مسئله را با ایشان در میان گذاشتم، ولی ایشان عقیده شان این بود که ما اگر بخواهیم تندروی بکنیم، قطعا مجبور می شویم هزینه بالاتری بدهیم. که من گفتم : خب ، بدهید، مسئله ای نیست. ولی خب، افکار ایشان با بقیه اصلاح طلبان ، ممکن است یک مقدار فرق داشته باشد. ایشان متین و آرام هستند. یزدی هم هستند دیگر.

یعنی ترسو هستند؟
( می خندد) ولی خاتمی در تاریخ ما اولین است، و آخری ندارد. ایشان در تاریخ ما ماندگار می شود و ما بعد به این نکته می رسیم. من از او درس های بزرگی آموختم. هر چند ایشان زیاد متانت به خرج دادند.

راستی گزارش آقای علیزاده را خواندید؟
البته آن جور پیگیری نکردم، ولی در بعضی سایت ها خواندم که آن حرف ها تکذیب شده. ولی راستش، هنوز دوزاریم نیفتاده که برای چه آقای علیزاده این حرف ها را مطرح کردند. یعنی خیلی نمی فهمم چه اتفاقی دارد می افتد. منتظر زمانم. به هرحال می شود به طور خلاصه گفت گام مثبتی در قوه قضاییه است.

حالا دیگر اعضای خانواده بیشتر دورهم جمع می شوید. سرتان خلوت شده، این طور نیست؟
من حالا درگیر مسائل زنان هستم. این کار را هم خیلی دوست دارم. ولی؛ نه، فکر نکنم سرمان خلوت شود.